رمان به خاطر اشتباه او
PART2
بله ای گفتم و نشستم که بعد من به دختر دیگه هم اومد تو
_این لاراست...میدونم زوده ولی برات ماموریت دارم...
خوشحال نگاش کردم
_از امروز به بعد به دانشگاه میرید شما دوتا...اونجا یه پسر دیگه هم هست که باهاتون همکاره
بادم خوابید...من کلا با پسرا مشکل دارم..توی همون لحظه لارا گفت
_مشکلی نیست
:باشه...مشکلی ندارم
بعد از کرفتن معرفی نامه هامون رفتیم بیرون
:خوب...من نیکی هستم..از اشناییت خوشبختم
بدون توجه بهم راهش رو کشید و رفت...منم رفتم خونه و ماجرا رو برای خانواده پایه تر از پایم گفتن که بابا با نفس اسوده ای گفت
_اخیش... بلاخره منو زنم توی خونه تنها شدم
:اخیش بلاخره از خونه دور میشم...برای بار دومم
مامان یکم ناراحت گفت
_اره این دومین باره میری خوابگاه...امید وارم دردسر درست نکنی
با حرفش یاد خوابگاه افتادم و لبخند شیطونی زدم
ادامه دارد.....
بله ای گفتم و نشستم که بعد من به دختر دیگه هم اومد تو
_این لاراست...میدونم زوده ولی برات ماموریت دارم...
خوشحال نگاش کردم
_از امروز به بعد به دانشگاه میرید شما دوتا...اونجا یه پسر دیگه هم هست که باهاتون همکاره
بادم خوابید...من کلا با پسرا مشکل دارم..توی همون لحظه لارا گفت
_مشکلی نیست
:باشه...مشکلی ندارم
بعد از کرفتن معرفی نامه هامون رفتیم بیرون
:خوب...من نیکی هستم..از اشناییت خوشبختم
بدون توجه بهم راهش رو کشید و رفت...منم رفتم خونه و ماجرا رو برای خانواده پایه تر از پایم گفتن که بابا با نفس اسوده ای گفت
_اخیش... بلاخره منو زنم توی خونه تنها شدم
:اخیش بلاخره از خونه دور میشم...برای بار دومم
مامان یکم ناراحت گفت
_اره این دومین باره میری خوابگاه...امید وارم دردسر درست نکنی
با حرفش یاد خوابگاه افتادم و لبخند شیطونی زدم
ادامه دارد.....
۹۰۵
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.