«★ᴊᴋ★»
«★ᴊᴋ★»
#تکپارتی_درخواستی
[اولین دیت با کراش جذاب...]
با استرس و دلهره پاهاش رو به زمین میکوبید و به اطراف کافه نگاهی میکرد..
ناگهان با صدای اون پسر مواجه شد
کوک :لآرآ ؟!
با تعجب به سمت پسر برگشت و موهاش رو درست کرد و لب زد
لآرآ : ب...بله؟!
پسر از روی میز بلند شد و به سمت دختر رفت..
دستای لآرآ رو تو دستاش گرفت و لب زد
کوک : استرست برای چیه؟!
با لبخند استرسی لب زد
لآرآ : هیچی فقط..یکم
مکثی کرد و نگاهی به پسر انداخت
لآرآ : فقط سختمه با کراشم تنها بمونم:]
و با لبخند پسر مواجه شد..
کوک : برای منم سخته..اما عادی میشه!
با تعجب حرف پسر رو تو ذهنش مرور کرد
برای من هم سخته..! پس یعنی؟!
با لبخند رو به پسر پرسید
لآرآ :تو..تو روی من کراش بودی؟!
روی صندلی اش نشست و با لبخند تایید کرد
انقدر خوشحال شده بود که نمیدونست چکار کنه..
پروانه های تو دلش شروع به بال زدن کردن،قلبش شروع به تند تپیدن کرد و ذوق داشت بال درمیآورد..
به سمت پسر رفت و لب زد
لآرآ :میای بریم یکجا؟!
با تعجب پرسید
کوک :کجا؟
بدون هیچ حرفی دست پسر رو گرفت و به بیرون کافه رفتند..
بعداز چند ساعت زیر بارون به مکان رسیدند
با ذوق به داخل مغازه رفتند و لآرآ جعبه ای از داخل کمد بیرون آورد...
در قفل جعبه رو با کلیدش باز کرد و عکس هایی رو به بیرون آورد و نشون پسر داد
لب زد
لآرآ :اینا..عکسایی هستن که از قبلا و الان ازت گرفتم:>
و با لبخند به پسر خیره شد
به نزدیک دختر اومد و با دستاش گردن دختر رو گرفت و شروع کننده بو*سه ای شد
همینطور که دختر رو می بوسید اون رو روی میز گذاشت و به بوسه اش ادامه میداد
خوشحال بودند..خوشبخت بودند چون هردو به کراش خود رسیده بودند...
یعنی میشه گلوری هم به کراشش برسه؟!🥹🫧
مدیونید فکر کنید این رو با تصور کردن کراشم و خودم نوشتم🫶🏻🗿
ببخشید اگه بد شد🥲🤌🏻
#تکپارتی_درخواستی
[اولین دیت با کراش جذاب...]
با استرس و دلهره پاهاش رو به زمین میکوبید و به اطراف کافه نگاهی میکرد..
ناگهان با صدای اون پسر مواجه شد
کوک :لآرآ ؟!
با تعجب به سمت پسر برگشت و موهاش رو درست کرد و لب زد
لآرآ : ب...بله؟!
پسر از روی میز بلند شد و به سمت دختر رفت..
دستای لآرآ رو تو دستاش گرفت و لب زد
کوک : استرست برای چیه؟!
با لبخند استرسی لب زد
لآرآ : هیچی فقط..یکم
مکثی کرد و نگاهی به پسر انداخت
لآرآ : فقط سختمه با کراشم تنها بمونم:]
و با لبخند پسر مواجه شد..
کوک : برای منم سخته..اما عادی میشه!
با تعجب حرف پسر رو تو ذهنش مرور کرد
برای من هم سخته..! پس یعنی؟!
با لبخند رو به پسر پرسید
لآرآ :تو..تو روی من کراش بودی؟!
روی صندلی اش نشست و با لبخند تایید کرد
انقدر خوشحال شده بود که نمیدونست چکار کنه..
پروانه های تو دلش شروع به بال زدن کردن،قلبش شروع به تند تپیدن کرد و ذوق داشت بال درمیآورد..
به سمت پسر رفت و لب زد
لآرآ :میای بریم یکجا؟!
با تعجب پرسید
کوک :کجا؟
بدون هیچ حرفی دست پسر رو گرفت و به بیرون کافه رفتند..
بعداز چند ساعت زیر بارون به مکان رسیدند
با ذوق به داخل مغازه رفتند و لآرآ جعبه ای از داخل کمد بیرون آورد...
در قفل جعبه رو با کلیدش باز کرد و عکس هایی رو به بیرون آورد و نشون پسر داد
لب زد
لآرآ :اینا..عکسایی هستن که از قبلا و الان ازت گرفتم:>
و با لبخند به پسر خیره شد
به نزدیک دختر اومد و با دستاش گردن دختر رو گرفت و شروع کننده بو*سه ای شد
همینطور که دختر رو می بوسید اون رو روی میز گذاشت و به بوسه اش ادامه میداد
خوشحال بودند..خوشبخت بودند چون هردو به کراش خود رسیده بودند...
یعنی میشه گلوری هم به کراشش برسه؟!🥹🫧
مدیونید فکر کنید این رو با تصور کردن کراشم و خودم نوشتم🫶🏻🗿
ببخشید اگه بد شد🥲🤌🏻
۱.۱k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.