زندگی نو پارت دو
ساعت رو نگاه کردم دیدم هنوز ساعت ۱۱ ست گفتم یه چیزی بخورم و فیلم نگاه کنم رفتم از توی یخچال آبمیوه برداشتم همراه با کیک و شروع کردم به خوردن نشستم جلو تلویزیون و فیلم رو گوش دادم فیلم که تموم شد ساعت ۱/۵ بود رفتم که یه چرتی بزنم و برگردم تا رفتم تو تخت نمیدونم چی شد که خوابم برد
بیدار که شدم ساعت 4 بود : وایییی بدبخت شدم دیر شد که
رفتم پایین و مایا رو صدا زدم
: مایاااااا ، مایااااااااا
مایا : چی میگی کر شدم
اسکل دیر شد بریم آماده شیم
مایا نگاهی به ساعتش کرد و گفت: اوه سریع برو دوش بگیر
رفتم و ده دقیقه ای برگشتم موهامو سشوار کشیدم و لباس پوشیدم دنبال مایا رفتم و دیدم خیلی وقته آماده است
:تو چطوری اینقدر زود آماده شدی ؟
+:مثل تو نیستم که 😐
ساعتم رو نگاه کردم ساعت 5:15 بود گفتم : بدوووو دیر شددد
دویدیم سمت ماشین و روشن کردیم که بریم
ادامه در پارت بعد.....
لایک نکنید و کامنت نکنید و فالو نکنید از این زندگی لف میدم🙃
ادامه دارد پارت بعد ...
بیدار که شدم ساعت 4 بود : وایییی بدبخت شدم دیر شد که
رفتم پایین و مایا رو صدا زدم
: مایاااااا ، مایااااااااا
مایا : چی میگی کر شدم
اسکل دیر شد بریم آماده شیم
مایا نگاهی به ساعتش کرد و گفت: اوه سریع برو دوش بگیر
رفتم و ده دقیقه ای برگشتم موهامو سشوار کشیدم و لباس پوشیدم دنبال مایا رفتم و دیدم خیلی وقته آماده است
:تو چطوری اینقدر زود آماده شدی ؟
+:مثل تو نیستم که 😐
ساعتم رو نگاه کردم ساعت 5:15 بود گفتم : بدوووو دیر شددد
دویدیم سمت ماشین و روشن کردیم که بریم
ادامه در پارت بعد.....
لایک نکنید و کامنت نکنید و فالو نکنید از این زندگی لف میدم🙃
ادامه دارد پارت بعد ...
۳۵.۶k
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.