بیب تو ماله خودمی
بیب تو ماله خودمی
P:10
بعد شام همه رفتیم دور هم نشستیم و صحبت کردیم کوک و دوستاش در مورده کارشون و ماهم در مورد خودمون
(ویو ات)
ساعت نزدیک های ۲ نیم بود مهمون هارو تا دم در همراهی کردیم و خودمون هم رفتیم داخل اتاقامون لباسم رو عوض کردم داشتم ارایشمو پاگ میکردم که جونگکوک اومد داخل
جونگکوک:هی ات
ات:بله
جونگکوک:خب نظرت چیه امشب پیش من بخوابی به هرحال دوست دخترمی(خنده)
ات:هی جدی گرفتی تو؟قرار بود فقط تظاهر کنیم
جونگکوک: بیب تو که اول و آخر ماله خودمی حالا چه تظاهر کنیم چه نکنیم( خنده)
رفتم سمت ات و دستشو گرفتم کشیدمش سمت خودم طفلی تعجب کرده بود
ات:ولم کن
جونگکوک:اگه نکنم
ات هوفففف میگم ولم کن
جونگکوک نمیکنم
صورتم و نزدیکش بردم و به بوس*ه آروم به لبش زدم
جونگکوک : تو ماله منی اینو یادت نره
ات: مگه من سیله ام که مال تو باشم
جونگکوک : عاا شاید
دستشو گرفتم و بردمش سمت اتاق خودم .....
☆☆☆☆☆☆☆
ببخشید واسه دیر گذاشتن🤍الان پارت بعدی هم آپلود میکنم
P:10
بعد شام همه رفتیم دور هم نشستیم و صحبت کردیم کوک و دوستاش در مورده کارشون و ماهم در مورد خودمون
(ویو ات)
ساعت نزدیک های ۲ نیم بود مهمون هارو تا دم در همراهی کردیم و خودمون هم رفتیم داخل اتاقامون لباسم رو عوض کردم داشتم ارایشمو پاگ میکردم که جونگکوک اومد داخل
جونگکوک:هی ات
ات:بله
جونگکوک:خب نظرت چیه امشب پیش من بخوابی به هرحال دوست دخترمی(خنده)
ات:هی جدی گرفتی تو؟قرار بود فقط تظاهر کنیم
جونگکوک: بیب تو که اول و آخر ماله خودمی حالا چه تظاهر کنیم چه نکنیم( خنده)
رفتم سمت ات و دستشو گرفتم کشیدمش سمت خودم طفلی تعجب کرده بود
ات:ولم کن
جونگکوک:اگه نکنم
ات هوفففف میگم ولم کن
جونگکوک نمیکنم
صورتم و نزدیکش بردم و به بوس*ه آروم به لبش زدم
جونگکوک : تو ماله منی اینو یادت نره
ات: مگه من سیله ام که مال تو باشم
جونگکوک : عاا شاید
دستشو گرفتم و بردمش سمت اتاق خودم .....
☆☆☆☆☆☆☆
ببخشید واسه دیر گذاشتن🤍الان پارت بعدی هم آپلود میکنم
۲.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.