عمارت خونین (۱۸)🖤
فردا صبح:
ا٫ت:با سردرد شدیدی از خواب پا شدم دیشب خیلی استرس کشیدم شاید به خاطر این بود دل درد بدی گرفته بودم وبا یاد. اوردم اتفاقات دیشب داشتم دیوونه میشدم
یک دفعه باز در باز شد
یک پسری اومد تو
پسره:بابد بری اتاق کار ارباب کارت داره
ا٫ت:اون همیشه با من کار داره خیای خوب بریم
کشوند وبردم سمت اتاق از دیروز تاحالا هیچی نخورده بودم چشمام خیلی سیاهی میرفت وپوستم زرد شده بود لبامم ترک خورده بودند وارد که شدم دیدم مثل همیشه ۶ نفر روی مبلا نشیتند خودشم اون بالا نشسته بود چی؟اون تهیونگ نبود اونجا؟اون که زخمی بود معلوم بود حالش خوب نبود ولی اونم مصل بقیشون نشسته بود
جونگکوک:خوب الان وقتشه کارت را که قولش را دادی انجام بدی
ا٫ت: خوب.
باورم نمیشه به خاطر اینکه برده نشم چه کاری کردم کاری که هزار سال هم قبولش نمیکردم
ولی خوبیش این بود که حداقل جلوی برده شدنم را گرفت
بچه ها واقعا که هیچی حمایت نکنید قبلا خیلی بهتر بود یعنی باید پارت قبل فقط پنج تا لایک بخوره؟خیلییی بده واقعا اگه بده این فیک بگید خوب من دیگه ادمش ندم
من دیگه شرطیش میکنم تا زمانی که حمایتا خوب شه
لایک:۱۳
کامنت:۲۰
ا٫ت:با سردرد شدیدی از خواب پا شدم دیشب خیلی استرس کشیدم شاید به خاطر این بود دل درد بدی گرفته بودم وبا یاد. اوردم اتفاقات دیشب داشتم دیوونه میشدم
یک دفعه باز در باز شد
یک پسری اومد تو
پسره:بابد بری اتاق کار ارباب کارت داره
ا٫ت:اون همیشه با من کار داره خیای خوب بریم
کشوند وبردم سمت اتاق از دیروز تاحالا هیچی نخورده بودم چشمام خیلی سیاهی میرفت وپوستم زرد شده بود لبامم ترک خورده بودند وارد که شدم دیدم مثل همیشه ۶ نفر روی مبلا نشیتند خودشم اون بالا نشسته بود چی؟اون تهیونگ نبود اونجا؟اون که زخمی بود معلوم بود حالش خوب نبود ولی اونم مصل بقیشون نشسته بود
جونگکوک:خوب الان وقتشه کارت را که قولش را دادی انجام بدی
ا٫ت: خوب.
باورم نمیشه به خاطر اینکه برده نشم چه کاری کردم کاری که هزار سال هم قبولش نمیکردم
ولی خوبیش این بود که حداقل جلوی برده شدنم را گرفت
بچه ها واقعا که هیچی حمایت نکنید قبلا خیلی بهتر بود یعنی باید پارت قبل فقط پنج تا لایک بخوره؟خیلییی بده واقعا اگه بده این فیک بگید خوب من دیگه ادمش ندم
من دیگه شرطیش میکنم تا زمانی که حمایتا خوب شه
لایک:۱۳
کامنت:۲۰
۸.۲k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.