لایک یادت نره کیوتممممم 🤍
پارت ۶
جنی:داشت میوفتاد روی من چراغا استرس گرفته بودم نمیدونستم چیکار کنم خشکم زده بود تکون نمیخوردم ک یهو دیدم کای پرید و بغلم کرد باهم افتادیم اون طرف اِستِیج
کای:یکم عجیب بود برام با اینکه میز آخر نشسته بودم سریع تر از همه ب جنی رسیدم سر جنی رو گرفتم تا وقتی میوفتیم اونور استیج سرش خراب نشه(پسرم مگ کله خراب میشه مگ عروسک شارژی ع 🗿)
جنی:افتاده بودم روی کای و کای بیهوش شده بود خیلی استرس گرفتم و تکونش میدادم ک همون لحظه چراغ افتاد و دود بدی بلند شد برام مهم نبود مهم این بود ک الان کای بیهوشه کای رو هی تکون میدادم و میگفتم عوضی بلند شو دیگههه(با داد) ک دیدم چشاش رو داشت کم کم باز میکرد(بخاطر فوشه بود دخدرم )
کای: چشامو کم کم باز کردم دیدم تو بغل جنی عم و داش گریه میکرد بخاطر من خندم گرف و نتونستم خودمو کنترل کنم و خندیدم
جنی: اگ یکم دیگ میخندید کلشو نصف میکردم ، دیدم بیدار شده از تو بغلم مرتش کردم اونور و ی آخ محکم گف
تهیونگ: اون مرتیکه عوضی(منظورش کای ع) حق نداره دس ب عشقم(منظورش جنی ع)بزنه سریع دویدم و رفتم بیرون خیلی عصبی بودم
ک یهو دیدم.....
جنی:داشت میوفتاد روی من چراغا استرس گرفته بودم نمیدونستم چیکار کنم خشکم زده بود تکون نمیخوردم ک یهو دیدم کای پرید و بغلم کرد باهم افتادیم اون طرف اِستِیج
کای:یکم عجیب بود برام با اینکه میز آخر نشسته بودم سریع تر از همه ب جنی رسیدم سر جنی رو گرفتم تا وقتی میوفتیم اونور استیج سرش خراب نشه(پسرم مگ کله خراب میشه مگ عروسک شارژی ع 🗿)
جنی:افتاده بودم روی کای و کای بیهوش شده بود خیلی استرس گرفتم و تکونش میدادم ک همون لحظه چراغ افتاد و دود بدی بلند شد برام مهم نبود مهم این بود ک الان کای بیهوشه کای رو هی تکون میدادم و میگفتم عوضی بلند شو دیگههه(با داد) ک دیدم چشاش رو داشت کم کم باز میکرد(بخاطر فوشه بود دخدرم )
کای: چشامو کم کم باز کردم دیدم تو بغل جنی عم و داش گریه میکرد بخاطر من خندم گرف و نتونستم خودمو کنترل کنم و خندیدم
جنی: اگ یکم دیگ میخندید کلشو نصف میکردم ، دیدم بیدار شده از تو بغلم مرتش کردم اونور و ی آخ محکم گف
تهیونگ: اون مرتیکه عوضی(منظورش کای ع) حق نداره دس ب عشقم(منظورش جنی ع)بزنه سریع دویدم و رفتم بیرون خیلی عصبی بودم
ک یهو دیدم.....
۱۰.۰k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.