وقتی عضو هشتم بودی p7
یهو گوشی ا/ت زنگ خورد
ا/ت: عه جیسوعه(بچه ها جیسو دوست صمیمی ا/ته)
ا/ت برداشت
ا/ت: الو
جیسو: الو (با گریه)
ا/ت: جیسو چی شده چرا داری گریه میکنی
جیسو: ا/ت حال مادرم بد شده بردنش بیمارستان (جیسو ماشین نداره)
ا/ت: جیسو همین الان میام دنبالت فقط اروم باش گریه نکن
جیسو: باشه منتظرم حقـ. حق.
جیمین و جیهوپ: چیشده ا/ت؟
ا/ت: مادر جیسو حالش بد شده بردنش بیمارستان
اعضا: چه بد
ا/ت: اره
ا/ت سری نودلو گذاشت زمین و دوید سمت اتاق
تو سه مین اماده شد
ا/ت ویو
سری سوئسچ یکی از ماشینا رو برداشتم و رفتم
جیمین: ا/ت نمیخوام منم بیام
ا/ت: نه خودم میرم
جیمین: باشه ولی اگه چیزی شد بهم بگو!
ا/ت: باشه
ا/ت رفت
پنج مین بعد
ا/ت: الو جیسو
جیسو: سلام حق حق
ا/ت: بدو بیا پایین
جیسو: اومدم
جیسو: سلام حق حق
ا/ت: گریه نکن جیسو همه چی درست میشه
جیسو: عرررررررررررررررررررر دارم پاره میشم ا/ت
ا/ت: نگران نباش
شش مین بعد رسیدن بیمارستان
جیسو: مامانم کووو حق حق
پرستار: متاسفانه ایشون یک حمله ی قلبی داشتن اما الان حالشون خوبه
جیسو: میشه مامانمو ببینم؟
پرستار: خیر هنوز به هوش نیومده
جیسو ده برابر زد زیر گریه
ا/ت: وای جیسو یکم اروم باش گفتن الان حالش خوبه دیگه
جیسو: عه راس میگی
ا/ت: 😐
گوشی ا/ت خاموش میشه
سی مین بعد
پرستار: خانم جیسو مادرتون به هوش اومد میتونید ببینیدشون
جیسو: سری رفت تو اتاق
جیسو: مامانننننننننن (با گریه )
ا/ت هم رفت تو
مادر جیسو:جیسو جان عزیزم خوبی
جیسو: حق حق اره
مادر جیسو: سلام ا/ت
ا/ت: سلام (با بغض)
پرستار: ببخشید ولی فقط یک نفر میشه بره داخل
ا/ت: بله چشم
که یهو جیمین رو میبینه
ا/ت: عه جیمین تو اینحا چیکار میکنی؟
جیمین: بهت زنگ زدم بر نداشتی گوشیت خاموش بود منم نگرانت شدم
ا/ت: اهان
جیمین: حال مادر جیسو چطوره؟
ا/ت: حمله ی قلبی داشته ولی الان حالش خوبه
جیمین: اهان
ا/ت: ببخشید خانم پرستار کی مرخص میشن؟
پرستار: فردا
ا/ت: ممنون
ادامه دارد.....
ایی دستم شکست خدایی چهار پارت امروز گذاشتم
ا/ت: عه جیسوعه(بچه ها جیسو دوست صمیمی ا/ته)
ا/ت برداشت
ا/ت: الو
جیسو: الو (با گریه)
ا/ت: جیسو چی شده چرا داری گریه میکنی
جیسو: ا/ت حال مادرم بد شده بردنش بیمارستان (جیسو ماشین نداره)
ا/ت: جیسو همین الان میام دنبالت فقط اروم باش گریه نکن
جیسو: باشه منتظرم حقـ. حق.
جیمین و جیهوپ: چیشده ا/ت؟
ا/ت: مادر جیسو حالش بد شده بردنش بیمارستان
اعضا: چه بد
ا/ت: اره
ا/ت سری نودلو گذاشت زمین و دوید سمت اتاق
تو سه مین اماده شد
ا/ت ویو
سری سوئسچ یکی از ماشینا رو برداشتم و رفتم
جیمین: ا/ت نمیخوام منم بیام
ا/ت: نه خودم میرم
جیمین: باشه ولی اگه چیزی شد بهم بگو!
ا/ت: باشه
ا/ت رفت
پنج مین بعد
ا/ت: الو جیسو
جیسو: سلام حق حق
ا/ت: بدو بیا پایین
جیسو: اومدم
جیسو: سلام حق حق
ا/ت: گریه نکن جیسو همه چی درست میشه
جیسو: عرررررررررررررررررررر دارم پاره میشم ا/ت
ا/ت: نگران نباش
شش مین بعد رسیدن بیمارستان
جیسو: مامانم کووو حق حق
پرستار: متاسفانه ایشون یک حمله ی قلبی داشتن اما الان حالشون خوبه
جیسو: میشه مامانمو ببینم؟
پرستار: خیر هنوز به هوش نیومده
جیسو ده برابر زد زیر گریه
ا/ت: وای جیسو یکم اروم باش گفتن الان حالش خوبه دیگه
جیسو: عه راس میگی
ا/ت: 😐
گوشی ا/ت خاموش میشه
سی مین بعد
پرستار: خانم جیسو مادرتون به هوش اومد میتونید ببینیدشون
جیسو: سری رفت تو اتاق
جیسو: مامانننننننننن (با گریه )
ا/ت هم رفت تو
مادر جیسو:جیسو جان عزیزم خوبی
جیسو: حق حق اره
مادر جیسو: سلام ا/ت
ا/ت: سلام (با بغض)
پرستار: ببخشید ولی فقط یک نفر میشه بره داخل
ا/ت: بله چشم
که یهو جیمین رو میبینه
ا/ت: عه جیمین تو اینحا چیکار میکنی؟
جیمین: بهت زنگ زدم بر نداشتی گوشیت خاموش بود منم نگرانت شدم
ا/ت: اهان
جیمین: حال مادر جیسو چطوره؟
ا/ت: حمله ی قلبی داشته ولی الان حالش خوبه
جیمین: اهان
ا/ت: ببخشید خانم پرستار کی مرخص میشن؟
پرستار: فردا
ا/ت: ممنون
ادامه دارد.....
ایی دستم شکست خدایی چهار پارت امروز گذاشتم
۷۳.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.