تو مقدمه ى يادداشت هاى زيرزمينى نوشته سنگ وجود داره ولى ا
تو مقدمه ى يادداشت هاى زيرزمينى نوشته سنگ وجود داره ولى از وجودش بيخبره، گياه وجود داره و كمى هم نسبت به وجودش آگاهى، اين آگاهى توى حيوانات بيشتره، ولى درباره آدميزاد قصه فرق ميكنه، آدم هم وجود داره، هم به وجود خودش آگاهه، هم ميتونه وجود بتراشه، اينه كه خطرناكش ميكنه، شايد به همين خاطر داستايوفسكى ميگفت آگاهى بيشتر به كارت نمياد، چون فقط كمكت ميكنه تخيلاتت رو محكم تر كنى، و اينو كى ميفهمى؟ معمولا بعد از اتفاقهاى ساده اى كه براى هر كسى ممكنه پيش بياد، اتفاقهايى كه در عين سادگى به روشنى بهت نشون ميدن كه مهم نيست چقدر ميدونستى و چى فكر ميكردى، در نهايت دنيا كار خودش رو ميكنه، تا بحال رو به كوهستان فرياد زدى؟ انعكاس چندين بارهى صدات رو شنيدى؟ گاهى فكر ميكنم كه خدا هم فقط يكبار آفريده، فقط يكبار و مابقى همه انعكاسيم، انعكاس كم رمقى از اتفاقى كه مدتها قبل افتاده و تموم شده!
23.09.1400
11:12
23.09.1400
11:12
۸.۰k
۲۳ آذر ۱۴۰۰