دوشاتی
(وقتی اکست بود و روانی بود......)
بازم یک روز مزخرف دیگه من کیم ات یا بهتره بگم پارک آت هستم من پیش جیمین که دیونه ی روانی و قاتل زنجیره ای روانی هست زندگی میکنم من از اونجا فرار کردم و اومدم کشور کانادا الان تقریبا ۲ماهه که جمینو ندیدم روی کاناپه نشستم و کنترل رو آوردم تا داشتیم همینجوری کانال ها رو عوض میکردم که یهو گذاشتم روی اخبار با چیزی که گفت انگار دیگه نفس کشیدن رو یادم رفت .
اخبار :و اما پارک جمین قاتل سریالی امروز صبح ده زن رو به دلیل تجاوز کشت و اونا رو از بین برد اون الان در کشور کانادا قرار دارد در خانه های خود بمانید و اصلا بیرون یا از کشور بیرون نروید .
نمیدونم داره چه اتفاقی میوفته نمیتونم از کشور برم اگر برم اون منو میکشه و زنده زنده خاکم میکنه اون منو میکشه
من نمیتونم فرار کنم پس چیکار کنم وای خدای من من الان چیکار کنم
جیمین : منتظرت بودم بیب
یهو دیدم یک صدایی از پشت سرم میاد دیگه برای چند لحظه نفس کشیدن رو یادم رفت
آت رفت عقب جوری که از روی مبل افتاد
جیمین :پس اخبار رو دیدی
آت به شدت ترسیده بود حتا نمیتونست تکون بخوره
جیمین :نگران نباش من باهات کاری ندارم ولی حالا که میبینم ترسیدی دلم به حالت سوخت چون قراره با من طرف بشی
آت :کاری بهم نداشته باش
(لرزون و با بغض)
جیمین :لعنتی فاکی من سه ساله منتظرتم بعد تو داری میگی کاری باهام نداشته باش
(عربده )
آت دستشو روی گوشاش گذاشت جیمین اونو سفت بلند کرد و برد توی ماشین گذاشتش توی ماشین راننده حرکت کرد توی راه تو رو توی پاهاش و تو نه چیزی میگفتی هه کاری میکردی چون جیمینو میشناسی و اگر هر کاری هم بکنی دیگه راه فراری وجود ندارد
تو رو توی خونه برد تو به شدت گرسنت بود و میترسیدی که به جیمین بگی نیم ساعت گذشت خدمتکار تو رو برای شام صدا زد و تو هم باشه ای گفتی پاشدی لباس بلند مشکی با شلوار بک مشکی پوشیدی و به سمت در رفتی اونو کشیدی و رفتی پایین وقتی رسیدی رفتی دور ترین صندلی و خواستی روی اون بشینی که جیمین گفت
بازم یک روز مزخرف دیگه من کیم ات یا بهتره بگم پارک آت هستم من پیش جیمین که دیونه ی روانی و قاتل زنجیره ای روانی هست زندگی میکنم من از اونجا فرار کردم و اومدم کشور کانادا الان تقریبا ۲ماهه که جمینو ندیدم روی کاناپه نشستم و کنترل رو آوردم تا داشتیم همینجوری کانال ها رو عوض میکردم که یهو گذاشتم روی اخبار با چیزی که گفت انگار دیگه نفس کشیدن رو یادم رفت .
اخبار :و اما پارک جمین قاتل سریالی امروز صبح ده زن رو به دلیل تجاوز کشت و اونا رو از بین برد اون الان در کشور کانادا قرار دارد در خانه های خود بمانید و اصلا بیرون یا از کشور بیرون نروید .
نمیدونم داره چه اتفاقی میوفته نمیتونم از کشور برم اگر برم اون منو میکشه و زنده زنده خاکم میکنه اون منو میکشه
من نمیتونم فرار کنم پس چیکار کنم وای خدای من من الان چیکار کنم
جیمین : منتظرت بودم بیب
یهو دیدم یک صدایی از پشت سرم میاد دیگه برای چند لحظه نفس کشیدن رو یادم رفت
آت رفت عقب جوری که از روی مبل افتاد
جیمین :پس اخبار رو دیدی
آت به شدت ترسیده بود حتا نمیتونست تکون بخوره
جیمین :نگران نباش من باهات کاری ندارم ولی حالا که میبینم ترسیدی دلم به حالت سوخت چون قراره با من طرف بشی
آت :کاری بهم نداشته باش
(لرزون و با بغض)
جیمین :لعنتی فاکی من سه ساله منتظرتم بعد تو داری میگی کاری باهام نداشته باش
(عربده )
آت دستشو روی گوشاش گذاشت جیمین اونو سفت بلند کرد و برد توی ماشین گذاشتش توی ماشین راننده حرکت کرد توی راه تو رو توی پاهاش و تو نه چیزی میگفتی هه کاری میکردی چون جیمینو میشناسی و اگر هر کاری هم بکنی دیگه راه فراری وجود ندارد
تو رو توی خونه برد تو به شدت گرسنت بود و میترسیدی که به جیمین بگی نیم ساعت گذشت خدمتکار تو رو برای شام صدا زد و تو هم باشه ای گفتی پاشدی لباس بلند مشکی با شلوار بک مشکی پوشیدی و به سمت در رفتی اونو کشیدی و رفتی پایین وقتی رسیدی رفتی دور ترین صندلی و خواستی روی اون بشینی که جیمین گفت
۵.۰k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.