سناریو یاندره مایکی •-•
سناریو یاندره مایکی •-•
تو نفس نفس میزدی و مدویدی
پشت یه میز قایم شدی .
باورت نمیشد مایکی اون کار رو کرد.
فلش بک به یه روز پیش :
توی پارک منتظر مایکی بودی که یه گربه دیدی و بغلش کردی . همینطور گربه تو بغل تو بود که یکی از پشت گفت «ا/ت چان؟»
ا/ت : مایکی کون اومدید؟
مایکی : آره ا/ت چان اومدم.
مایکی اولش خیلی شاد و شنگول بود ولی وقتی دید گربه تو بغلته اخماش توهم رفت .
و خلاصه اون روز رفتید بستنی خوردید و خوش گذروندید . ( نکته : ا/ت مایکی رو به عنوان دوست میبینه)
فردا رفتی همون پارک دنبال اون گربه ولی پیداش نکردی توی یکی از کوچه ها صدا ناله ی گربه در اومد.
رفتی ببینی اونجا چخبره ولی با اون صحنه مواجه شدی. مایکی یه چاقو تو دستش بود و به جنازه گربه میخندید تا اینکه ا/ت رو دید.
مایکی: میبینی دوریاکی کوچولو ؟ این آخر و عاقبت هر موجودیه که به عشق من نزدیک بشه!
تو هم دویدی سمت خونه و فکر کردی مایکی گمت کرده. اما اشتباه میکردی!
پرش زمانی به حال :
ناخودآگاه اشک هات سراریز شد و مایکی پیدات کرد
مایکی : اوه دوریاکی کوچولو! فقط اون گربه نبود ! من هر پسری که تا الان به تو نزدیک شده بود سرش همین بلا رو اوردم! تو دیگه مال منی...
اون آخرین روزی بود که آزادی بیرون رو دیدی.
نظرتون چی بود؟ اولین بارم بود یاندره نوشتم ...
تو نفس نفس میزدی و مدویدی
پشت یه میز قایم شدی .
باورت نمیشد مایکی اون کار رو کرد.
فلش بک به یه روز پیش :
توی پارک منتظر مایکی بودی که یه گربه دیدی و بغلش کردی . همینطور گربه تو بغل تو بود که یکی از پشت گفت «ا/ت چان؟»
ا/ت : مایکی کون اومدید؟
مایکی : آره ا/ت چان اومدم.
مایکی اولش خیلی شاد و شنگول بود ولی وقتی دید گربه تو بغلته اخماش توهم رفت .
و خلاصه اون روز رفتید بستنی خوردید و خوش گذروندید . ( نکته : ا/ت مایکی رو به عنوان دوست میبینه)
فردا رفتی همون پارک دنبال اون گربه ولی پیداش نکردی توی یکی از کوچه ها صدا ناله ی گربه در اومد.
رفتی ببینی اونجا چخبره ولی با اون صحنه مواجه شدی. مایکی یه چاقو تو دستش بود و به جنازه گربه میخندید تا اینکه ا/ت رو دید.
مایکی: میبینی دوریاکی کوچولو ؟ این آخر و عاقبت هر موجودیه که به عشق من نزدیک بشه!
تو هم دویدی سمت خونه و فکر کردی مایکی گمت کرده. اما اشتباه میکردی!
پرش زمانی به حال :
ناخودآگاه اشک هات سراریز شد و مایکی پیدات کرد
مایکی : اوه دوریاکی کوچولو! فقط اون گربه نبود ! من هر پسری که تا الان به تو نزدیک شده بود سرش همین بلا رو اوردم! تو دیگه مال منی...
اون آخرین روزی بود که آزادی بیرون رو دیدی.
نظرتون چی بود؟ اولین بارم بود یاندره نوشتم ...
۹.۰k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.