ابنبات ترش. پارت 15
جیهوب رو بردم تو ماشین .
و به سمت خونه اش راه افتادم ،چون دور بود به تاریکی خوردیم.
تو مسیر از توی آینه دیدم بیدار شده .
جیهوپ: سلام ا/ت ،من اینجا چیکار می کنم؟
گفتم: هیچی بی هوش شده بودی .
جیهوپ: وای باورت نمیشه چه خواب احمقانه ای دیدم.
خواب دیدم تو بهم اعتراف کردی بیا رل بزنیم.
اینقدر خندید که نفسش گرفت
بعد اشاره کرد با دست تو عاشق من شی ! !!! اینجوری بشه دنیا به پایان می رسه .
ولی معلوم بود خندش داشت الکی می شد
کرم درونم فعال شد
گفتم: الان ۴ سال از کل زندگیمون رو به باد دادی.
جیهوپ : چرا؟
گفتم : ما ۴ سال پیش ازدواج کردیم الانم ۲ تا بچه داریم،فکر کنم هنوز مخت خوابه ها
جیهوپ مغزش ارور داد و دوباره بیهوش شد .
و باز هم کرم درونم کار دستم داد.
رسوندم خونه و براش یه یاد داشت نوشتم و گذاشتم رو یخچال .
از زبون جیهوپ:
صبح از خواب بیدار شدم .یادم نمیاد کی اومدم تو تختم.
رفتم دوش گرفتم و رفتم صبحونه بخورم در یخچال رو باز کردم ،یه یاداشت از رو در افتاد نگاهش کردم.
سلام عزیزم.
می دونم برای استفاده از این کلمه زوده وهنوز بهم جواب ندادی
ولی منتظر جوابت هستم
راستی مدل گوشیت رو امروز تو کلاس بهم بگو رفتم بیرون بخرم ،برای دیروزیه متاسفم
اون شوخی تو ماشینم جدی نگیر
وقتی هنگ می کنی خیلی کیوت میشی
با عشق ا/ت کنارشم یه قلب داشت
الان یادم اومد .
وای بازم گند زدم،بالاخره کاری کردم ا/ت عاشقم بشه ولی نباید اولین واکنشم این می بود .
چمی دونم صحنه ی بوسه ای یا قرار عاشقانه و اینا ،باید به اینا ختم می شد
نه اینکه اینقدر ضایع غش کنم
اما خب انگار رو حس ا/ت خیل تاثیر نداشت خداروشکر
حالا چجوری بهش جواب مثبت رو بگم؟
آهان باید زنگ بزنم یونگی، اون مختصصیه رابطه هاست
کارش عالیه
ای بابا گوشی هم ندارم
ولش با گوشی خونه می زنم
زنگ زدم بهش
هنوز خواب بود
گفتم: یونگی ساعت ۲ بعد ظهره، نمی خوای پاشی؟؟
یونگی: به تو مربوط نیست .بگو دردت چیه.
گفتم: ا/ت بهم اعتراف کرده
یونگی : یا حضرت ناممکنااان
گفتم : اِ بیدار شد آقا
یونگی: طفره نرو .بگو چجوری پیش رفت
کل داستان رو تعریف کردم.
یونگی: خب جیهوپ جان خیلی ساده می گم
ریدی
ولی هنوزم می تونی جمعش کنی.
در مرحلهی اول
وقتی دیدیش جوری رفتار نکن انگار هیچی نشده
دوم با آرام برو و به بهانهی معذرت خواهی به خاطر دیروز بهش احساساتت رو بگو
سوم
باهاش مثل یک پرنسس رفتار کن
چهارم
اگر دختر دیگه ای بهت نخ داد جوری که اون بفهمه ردشون کن
پنجم از همه مهم تره
همیشه بهش توجه کن
گفتم : یونگی من فکر کنم سینگل بمونم بهتره . چون من صد در صد نمی تونم اولی و دومی رو انجام بدم
سومی رو می ترسم نتونم
چهارمی رو احتمالا قراره اسکل بازی در بیارم و گند بزنم
پنجمی رو می ترسم نتونم و ا/ت رو از دست بدم
و به سمت خونه اش راه افتادم ،چون دور بود به تاریکی خوردیم.
تو مسیر از توی آینه دیدم بیدار شده .
جیهوپ: سلام ا/ت ،من اینجا چیکار می کنم؟
گفتم: هیچی بی هوش شده بودی .
جیهوپ: وای باورت نمیشه چه خواب احمقانه ای دیدم.
خواب دیدم تو بهم اعتراف کردی بیا رل بزنیم.
اینقدر خندید که نفسش گرفت
بعد اشاره کرد با دست تو عاشق من شی ! !!! اینجوری بشه دنیا به پایان می رسه .
ولی معلوم بود خندش داشت الکی می شد
کرم درونم فعال شد
گفتم: الان ۴ سال از کل زندگیمون رو به باد دادی.
جیهوپ : چرا؟
گفتم : ما ۴ سال پیش ازدواج کردیم الانم ۲ تا بچه داریم،فکر کنم هنوز مخت خوابه ها
جیهوپ مغزش ارور داد و دوباره بیهوش شد .
و باز هم کرم درونم کار دستم داد.
رسوندم خونه و براش یه یاد داشت نوشتم و گذاشتم رو یخچال .
از زبون جیهوپ:
صبح از خواب بیدار شدم .یادم نمیاد کی اومدم تو تختم.
رفتم دوش گرفتم و رفتم صبحونه بخورم در یخچال رو باز کردم ،یه یاداشت از رو در افتاد نگاهش کردم.
سلام عزیزم.
می دونم برای استفاده از این کلمه زوده وهنوز بهم جواب ندادی
ولی منتظر جوابت هستم
راستی مدل گوشیت رو امروز تو کلاس بهم بگو رفتم بیرون بخرم ،برای دیروزیه متاسفم
اون شوخی تو ماشینم جدی نگیر
وقتی هنگ می کنی خیلی کیوت میشی
با عشق ا/ت کنارشم یه قلب داشت
الان یادم اومد .
وای بازم گند زدم،بالاخره کاری کردم ا/ت عاشقم بشه ولی نباید اولین واکنشم این می بود .
چمی دونم صحنه ی بوسه ای یا قرار عاشقانه و اینا ،باید به اینا ختم می شد
نه اینکه اینقدر ضایع غش کنم
اما خب انگار رو حس ا/ت خیل تاثیر نداشت خداروشکر
حالا چجوری بهش جواب مثبت رو بگم؟
آهان باید زنگ بزنم یونگی، اون مختصصیه رابطه هاست
کارش عالیه
ای بابا گوشی هم ندارم
ولش با گوشی خونه می زنم
زنگ زدم بهش
هنوز خواب بود
گفتم: یونگی ساعت ۲ بعد ظهره، نمی خوای پاشی؟؟
یونگی: به تو مربوط نیست .بگو دردت چیه.
گفتم: ا/ت بهم اعتراف کرده
یونگی : یا حضرت ناممکنااان
گفتم : اِ بیدار شد آقا
یونگی: طفره نرو .بگو چجوری پیش رفت
کل داستان رو تعریف کردم.
یونگی: خب جیهوپ جان خیلی ساده می گم
ریدی
ولی هنوزم می تونی جمعش کنی.
در مرحلهی اول
وقتی دیدیش جوری رفتار نکن انگار هیچی نشده
دوم با آرام برو و به بهانهی معذرت خواهی به خاطر دیروز بهش احساساتت رو بگو
سوم
باهاش مثل یک پرنسس رفتار کن
چهارم
اگر دختر دیگه ای بهت نخ داد جوری که اون بفهمه ردشون کن
پنجم از همه مهم تره
همیشه بهش توجه کن
گفتم : یونگی من فکر کنم سینگل بمونم بهتره . چون من صد در صد نمی تونم اولی و دومی رو انجام بدم
سومی رو می ترسم نتونم
چهارمی رو احتمالا قراره اسکل بازی در بیارم و گند بزنم
پنجمی رو می ترسم نتونم و ا/ت رو از دست بدم
۹.۸k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.