مافیای خطرناک من (8)p
پارت 8 مافیای خطرناک من :
شوگا : جواب بده (داد)
شوگا : این چیه ها خودت این کارو کردی می خواستی خودتو بکشی ؟
ا/ت : همین طور سرم پایین بود مچ دستمو محکم گرفته بود حالا چی کار کنم چی بگم
در همین حالت بودم که منو محکم چسبوند به دیوار و مچ دست چپمو گرفته بود و با اون یکی دستش به دیوار زده بود
شوگا : هوی با توعم جواب بده (داد)
شوگا : چرا اینکارو کردی (داد)
ا/ت : اشکام شروع به ریختن کرد همون طور که سرم پایین بود گفتم معذرت می خوام (گریه شدید)
شوگا : من معذت ترو نمی خوام بگو ببینم برای اینکه می خوای با اجبار با من ازدواج کنی اون کارو کردی ؟
ا/ت : نه (گریه)
شوگا : پس چی (داد )
ا/ت : ......... سرم پایین بود و اشک می ریختم گفتم : چرا اینقدر این برات مهمه
شوگا : دست ا/ت را ول کرد و ازش فاصله گرفت پشت به ا/ت دست به کمر وایساده بود و سرش هم پایین بود
شوگا : اه باورم نمیشه خود زنی داشتی
ا/ت : گریه
شوگا : اه بسه گریه نکن
ا/ت : شوگا من معذرت می خوام ببخشید
شوگا : معذرت تو به چه کارم میاد اازت دلیل خواستم دلیل(داد)
ا/ت : پدرم ک ت ک .. (لکنت )
شوگا : برگشت سمت ا/ت فکشو گرفت و به دیوار نزدیکش کرد پدرت چی ؟ ( داد)
ا/ت : یک قطره اشک از گونه ی ا/ت ریخت پدرم کتکم .. میزنه .
شوگا : دلیلش همینه ؟( جدی و عصبی )
ا/ت : سرشو تکون داد ( با گریه )
شوگا : مطمئن باشم ؟ (جدی )
ا/ت : یکم هم به خاطره اینن و ب و د کهه قراره ازدواج کنم
شوگا : خب دیگه ( عصبی)
ا/ت : من ترو نمیشناسم خب خیلی ناراحت بودم حتی فرصت شناخت یه ادمو نداشتم
شوگا : تاحالا دوست پسر داشتی ؟
ا/ت : نه نداشتم
ادامه دارد ..........
امروز امتحان دارم نگاه نگاه :)
شوگا : جواب بده (داد)
شوگا : این چیه ها خودت این کارو کردی می خواستی خودتو بکشی ؟
ا/ت : همین طور سرم پایین بود مچ دستمو محکم گرفته بود حالا چی کار کنم چی بگم
در همین حالت بودم که منو محکم چسبوند به دیوار و مچ دست چپمو گرفته بود و با اون یکی دستش به دیوار زده بود
شوگا : هوی با توعم جواب بده (داد)
شوگا : چرا اینکارو کردی (داد)
ا/ت : اشکام شروع به ریختن کرد همون طور که سرم پایین بود گفتم معذرت می خوام (گریه شدید)
شوگا : من معذت ترو نمی خوام بگو ببینم برای اینکه می خوای با اجبار با من ازدواج کنی اون کارو کردی ؟
ا/ت : نه (گریه)
شوگا : پس چی (داد )
ا/ت : ......... سرم پایین بود و اشک می ریختم گفتم : چرا اینقدر این برات مهمه
شوگا : دست ا/ت را ول کرد و ازش فاصله گرفت پشت به ا/ت دست به کمر وایساده بود و سرش هم پایین بود
شوگا : اه باورم نمیشه خود زنی داشتی
ا/ت : گریه
شوگا : اه بسه گریه نکن
ا/ت : شوگا من معذرت می خوام ببخشید
شوگا : معذرت تو به چه کارم میاد اازت دلیل خواستم دلیل(داد)
ا/ت : پدرم ک ت ک .. (لکنت )
شوگا : برگشت سمت ا/ت فکشو گرفت و به دیوار نزدیکش کرد پدرت چی ؟ ( داد)
ا/ت : یک قطره اشک از گونه ی ا/ت ریخت پدرم کتکم .. میزنه .
شوگا : دلیلش همینه ؟( جدی و عصبی )
ا/ت : سرشو تکون داد ( با گریه )
شوگا : مطمئن باشم ؟ (جدی )
ا/ت : یکم هم به خاطره اینن و ب و د کهه قراره ازدواج کنم
شوگا : خب دیگه ( عصبی)
ا/ت : من ترو نمیشناسم خب خیلی ناراحت بودم حتی فرصت شناخت یه ادمو نداشتم
شوگا : تاحالا دوست پسر داشتی ؟
ا/ت : نه نداشتم
ادامه دارد ..........
امروز امتحان دارم نگاه نگاه :)
۱۰.۹k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.