힘든 사랑☃💞
힘든 사랑☃💞
P~۲
که یهوووووووووووووووووو یک ......
هیچی
...._...._...._...._....
یانگ هی:میگم یونجی
یونجی:هم
یانگ هی:امروز وقت داری میای بیرون
یونجی:اوک میام
یانگ هی:پس بهت لوکیشن رو میفرستم
یونجی:اوک
زنگ ریاضی:
👨🏻🏫خب یونجی بیا اینو جواب بده*یونجی بلند شد و رفت پای تخته کچ رو برداشت *
جیمین:تچ😏
👨🏻🏫پارک جیمین شما بیاید اینو جواب بدید*جیمین خمیازه کشید و سرشو گذاشت رو میز*
👨🏻🏫ادا در نیارید زود بیاید لطفا*یونجی پوزخندی زد و نشست و جیمین رف جواب رو نوشت ولی غلط بود*
زنگ تفریح دوم:
یونجی:باز چیه!؟
جیمین:تو واقعا که
یونجی:چته!؟
جیمین:تو خیلی رو مخی اصلا***
کوک:ولش بریم بهتره*و رفتن*
یانگ هی:فک کنم ازت خیلی متنفره
یونجی:اره هنو مونده صبر کن و ببین
زنگ اخر:
........
عمارت یونجی:
یونجی:آپا
پ.ی:هوم
یونجی:میخوام برم با یانگ هی بیرون میزاری مراقب خودم هستم قول باشم
پ.ی:باشه ولی تا ساعت۹بیشتر نمون
یونجی:مرسی اپا جون*رفت رفت تو اتاق خودش و به یانگ هی پیام داد و گف میاد و اونم ادرس و ساعت رو گفت استراحت کردم و بعدش نزدیکای ساعت قرارم با یونگ هی بود یه لباس پوشیدم (اسلاید دو) و حرکت کردم و رسیدم*
سره قرار:
یونجی:چخبر
یانگ هی:هیچ
یونجی:هوف بخدا پوکیدم تو خونه
یانگ هی:تازه از استرالیا اومدی دیروز شب اومدی هااا یعنی تو استرالیا هم تو خونه بودی (گایز یونجی پدر و مادرش کره ای اند و رفتن به استرالیا و بعد اونجا یونجی رو به دنیا اوردن یعد که بزرگ شد دوباره برگشتن کره)
یونجی:امم اونا میرفتم بیرون با دوستام چنتا دوست هم پیدا کردم😄ولی بازم زیاد بیرون نمیرفتم یعنی بابا مامانم اجازه نمیدادن زیاد برم بیشتر تو خونه بودم
یانگ هی:یونجی یونجی
یونجی:هم
یانگ هی:ااون پسره که تو مدرسه امد پیشمون همون قلدره(قلدر خودتیییی.....)
یونجی:همم ولش بیا خوش بگذرونیم
یانگ هی:موافقم
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متحدیم
#Iranians_love_Jk
P~۲
که یهوووووووووووووووووو یک ......
هیچی
...._...._...._...._....
یانگ هی:میگم یونجی
یونجی:هم
یانگ هی:امروز وقت داری میای بیرون
یونجی:اوک میام
یانگ هی:پس بهت لوکیشن رو میفرستم
یونجی:اوک
زنگ ریاضی:
👨🏻🏫خب یونجی بیا اینو جواب بده*یونجی بلند شد و رفت پای تخته کچ رو برداشت *
جیمین:تچ😏
👨🏻🏫پارک جیمین شما بیاید اینو جواب بدید*جیمین خمیازه کشید و سرشو گذاشت رو میز*
👨🏻🏫ادا در نیارید زود بیاید لطفا*یونجی پوزخندی زد و نشست و جیمین رف جواب رو نوشت ولی غلط بود*
زنگ تفریح دوم:
یونجی:باز چیه!؟
جیمین:تو واقعا که
یونجی:چته!؟
جیمین:تو خیلی رو مخی اصلا***
کوک:ولش بریم بهتره*و رفتن*
یانگ هی:فک کنم ازت خیلی متنفره
یونجی:اره هنو مونده صبر کن و ببین
زنگ اخر:
........
عمارت یونجی:
یونجی:آپا
پ.ی:هوم
یونجی:میخوام برم با یانگ هی بیرون میزاری مراقب خودم هستم قول باشم
پ.ی:باشه ولی تا ساعت۹بیشتر نمون
یونجی:مرسی اپا جون*رفت رفت تو اتاق خودش و به یانگ هی پیام داد و گف میاد و اونم ادرس و ساعت رو گفت استراحت کردم و بعدش نزدیکای ساعت قرارم با یونگ هی بود یه لباس پوشیدم (اسلاید دو) و حرکت کردم و رسیدم*
سره قرار:
یونجی:چخبر
یانگ هی:هیچ
یونجی:هوف بخدا پوکیدم تو خونه
یانگ هی:تازه از استرالیا اومدی دیروز شب اومدی هااا یعنی تو استرالیا هم تو خونه بودی (گایز یونجی پدر و مادرش کره ای اند و رفتن به استرالیا و بعد اونجا یونجی رو به دنیا اوردن یعد که بزرگ شد دوباره برگشتن کره)
یونجی:امم اونا میرفتم بیرون با دوستام چنتا دوست هم پیدا کردم😄ولی بازم زیاد بیرون نمیرفتم یعنی بابا مامانم اجازه نمیدادن زیاد برم بیشتر تو خونه بودم
یانگ هی:یونجی یونجی
یونجی:هم
یانگ هی:ااون پسره که تو مدرسه امد پیشمون همون قلدره(قلدر خودتیییی.....)
یونجی:همم ولش بیا خوش بگذرونیم
یانگ هی:موافقم
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متحدیم
#Iranians_love_Jk
۵.۲k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.