( زندگی جدید ) پارت ۱۱
( زندگی جدید ) پارت ۱۱
از زبان جینا
رفتیم داخل خونه که یهو دیدم پدر رو مبل نشسته و تهیونگ و جیمین رو بسته بود حالم بد شود خواستم برم تهیونگ رو وا کنم که پدرم تفنگ رو گرفت روم گفت از جات تکون بخوری شلیک میکنم یه گفتم این هرزه کیه پیش بابا گفت درست حرف بزن این زنمه و زنه گفت رو به بابام دخترت نمیخواد سلام کنه ایش م ت عصبانی شود
م ت : حرف دهنتو بفهم هرزه
جینا : بابا برات متاسفام
بابای جینا : خفه شوید
م ج: اصلن اینجا چه غلتی میکنی تو خونه ی من پسرم رو هم به چه جوری بستیش رفتم جیمین رو و تهیونگ رو وا کردم
جینا : رفت سری بغل تهیونگ
تهیونگ : رو به پدرش چرا اومدی اینجا برای چی ؟
بابای تهیونگ : کاری با مامانت داشتم اگه قبول نکنه یا ببازه باید جینا رو بده به من
تهیونگ : چچچچچیییییی ؟ مامان این چی میگه
جینا : من پیش تو نمیام عوضی
بابای جینا : چی گفتی
جینا : همین که شنیدی
زنه : چه دخترت بی ادبه
م ت : به تو چه حرف میزنی رو به تهیونگ کردم و گفتم هیچی معلوم نیست رو به پدرش کردم من هنوز بازی نکردم که ببازم
پدر جینا : فردا ساعت ۸ شب تو مافیا ی شب برنامه داریم جینا و تهیونگ هم بیار نیش خند
م ت : فردا ببینم کی میبازه نیش خند پشیمون نشی اگه تا فردا پشود رفت گفت تا فردا جینا زد زیر گریه لینا و جیمین تهیونگ اومدن بیشش
جینا: نمیخوام برم پیش اون اشغال
م ت و م ج : نمیزاریم اتفاقی برات بیوفته تو ما رو داری عزیزم
اسلاید دوم لباس پدر جینا 🌌
بچه ها حمایت کنید لطفا 💖🥺
از زبان جینا
رفتیم داخل خونه که یهو دیدم پدر رو مبل نشسته و تهیونگ و جیمین رو بسته بود حالم بد شود خواستم برم تهیونگ رو وا کنم که پدرم تفنگ رو گرفت روم گفت از جات تکون بخوری شلیک میکنم یه گفتم این هرزه کیه پیش بابا گفت درست حرف بزن این زنمه و زنه گفت رو به بابام دخترت نمیخواد سلام کنه ایش م ت عصبانی شود
م ت : حرف دهنتو بفهم هرزه
جینا : بابا برات متاسفام
بابای جینا : خفه شوید
م ج: اصلن اینجا چه غلتی میکنی تو خونه ی من پسرم رو هم به چه جوری بستیش رفتم جیمین رو و تهیونگ رو وا کردم
جینا : رفت سری بغل تهیونگ
تهیونگ : رو به پدرش چرا اومدی اینجا برای چی ؟
بابای تهیونگ : کاری با مامانت داشتم اگه قبول نکنه یا ببازه باید جینا رو بده به من
تهیونگ : چچچچچیییییی ؟ مامان این چی میگه
جینا : من پیش تو نمیام عوضی
بابای جینا : چی گفتی
جینا : همین که شنیدی
زنه : چه دخترت بی ادبه
م ت : به تو چه حرف میزنی رو به تهیونگ کردم و گفتم هیچی معلوم نیست رو به پدرش کردم من هنوز بازی نکردم که ببازم
پدر جینا : فردا ساعت ۸ شب تو مافیا ی شب برنامه داریم جینا و تهیونگ هم بیار نیش خند
م ت : فردا ببینم کی میبازه نیش خند پشیمون نشی اگه تا فردا پشود رفت گفت تا فردا جینا زد زیر گریه لینا و جیمین تهیونگ اومدن بیشش
جینا: نمیخوام برم پیش اون اشغال
م ت و م ج : نمیزاریم اتفاقی برات بیوفته تو ما رو داری عزیزم
اسلاید دوم لباس پدر جینا 🌌
بچه ها حمایت کنید لطفا 💖🥺
۴.۱k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.