**** مجلس یزید ملعون*****
**** مجلس یزید ملعون*****
يزيد حكم كرد ريسمانها را بريدند و آل طه و ياسين را از قيد طناب رها ساختند سپس يزيد، سر مبارك امام عليه السّلام را در پيش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاي داد تا چشم ايشان به سر انور امام حسين عليه السّلام نيفتد و ليكن جناب سيدالساجدين عليه السّلام چشمش بر آن سر نازنين افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، ديگر تا آخر عمرش گوشت كله حلال گوشتي تناول نفرمود. و اما زينب خاتون عليه السّلام چون سر مبارك برادر خود را بديد از شدت ناراحتي دست در گريبان برد چاك زد سپس به آواز غمناك فرياد واحسيناه .... برآورد به قسمي كه ناله اش دلها راخراشيد. راوي گويد: به خدا سوگند كه همه آن كساني كه در مجلس يزيد حضور داشتند از ناله جانسوز او به گريه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پليد لب از گفتار فرو بست و ساكت بود. پس يكي از زنان بني هاشم كه در خانه يزيد بود بي اختيار براي امام حسين عليه السّلام بگريست و به آواز بلند با ناله و فغان گفت : يا حبيباه ! يا سيد اهل بيتاه يابن محمداه ! راوي گفته كه هر كس از آن اهل مجلس صداي آن زن را مي شنيد بي اختيار گريه مي كرد
: در اين بين يزيد لعين چوب خيزران طلبيد مكرر با آن چوب به دندان مبارك فرزند رسول الله صلي الله عليه و آله مي زد. در اين هنگام ابو برزه اسلمي خطاب به آن بدتر از ارمني ، نمود و گفت : واي بر تو اي يزيد! به چه جرات چنين جسارتي مي نمايي و با چوب ، به گوهر دندان حسين فرزند فاطمه اطهر مي زني ؟ من گواهي مي دهم كه به چشم خود ديدم كه رسول خداصلي الله عليه و آله دنداهاي ثناياي حسن و حسن را مي بوسيد و مي فرمود: (انتما سيدا...( شما دو نفر سيد و سرور جوانان اهل بهشت هستيد، خدا بكش كشندگان شما را و لعنت كند آنها را و جايگاه ايشان جهنم باد كه بد جايگاهي است . رواي گويد: پس يزيد از اين سخنان به خشم آمد و حكم داد كه (ابوبرزه ( را از مجلسش بيرون افكنند. در اين هنگام او را كشان كشان بيرون نمودند راوي گفت كه يزيد ملعون در مقام تمثيل به ابيات ابن زبعري را كه در هنگام شكست مسلمانان در جنگ احد به عنوان فتح نامه براي كفار قريش و اصحاب ابو سفيان در مكه انشاء نموده بود، همي ترنم و زمزمه داشت : (ليت اشياخي ببدر....(؛ يعني اي كاش بزرگان قوم از قريش كه در جنگ بدر كشته شدند (مانند عتبه ، شيبه ، وليد، ابوجهل و غيره ) در اينجا حاضر بودند و مشاهده مي كردند چگونه طائفه خزرج كه ياور رسول الله بودند، از شمشيرهاي قريش به جزع و افغان آمده اند، تا از ديدن اين صحنه ، صداها به شادي بلند نمايند
يزيد حكم كرد ريسمانها را بريدند و آل طه و ياسين را از قيد طناب رها ساختند سپس يزيد، سر مبارك امام عليه السّلام را در پيش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاي داد تا چشم ايشان به سر انور امام حسين عليه السّلام نيفتد و ليكن جناب سيدالساجدين عليه السّلام چشمش بر آن سر نازنين افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، ديگر تا آخر عمرش گوشت كله حلال گوشتي تناول نفرمود. و اما زينب خاتون عليه السّلام چون سر مبارك برادر خود را بديد از شدت ناراحتي دست در گريبان برد چاك زد سپس به آواز غمناك فرياد واحسيناه .... برآورد به قسمي كه ناله اش دلها راخراشيد. راوي گويد: به خدا سوگند كه همه آن كساني كه در مجلس يزيد حضور داشتند از ناله جانسوز او به گريه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پليد لب از گفتار فرو بست و ساكت بود. پس يكي از زنان بني هاشم كه در خانه يزيد بود بي اختيار براي امام حسين عليه السّلام بگريست و به آواز بلند با ناله و فغان گفت : يا حبيباه ! يا سيد اهل بيتاه يابن محمداه ! راوي گفته كه هر كس از آن اهل مجلس صداي آن زن را مي شنيد بي اختيار گريه مي كرد
: در اين بين يزيد لعين چوب خيزران طلبيد مكرر با آن چوب به دندان مبارك فرزند رسول الله صلي الله عليه و آله مي زد. در اين هنگام ابو برزه اسلمي خطاب به آن بدتر از ارمني ، نمود و گفت : واي بر تو اي يزيد! به چه جرات چنين جسارتي مي نمايي و با چوب ، به گوهر دندان حسين فرزند فاطمه اطهر مي زني ؟ من گواهي مي دهم كه به چشم خود ديدم كه رسول خداصلي الله عليه و آله دنداهاي ثناياي حسن و حسن را مي بوسيد و مي فرمود: (انتما سيدا...( شما دو نفر سيد و سرور جوانان اهل بهشت هستيد، خدا بكش كشندگان شما را و لعنت كند آنها را و جايگاه ايشان جهنم باد كه بد جايگاهي است . رواي گويد: پس يزيد از اين سخنان به خشم آمد و حكم داد كه (ابوبرزه ( را از مجلسش بيرون افكنند. در اين هنگام او را كشان كشان بيرون نمودند راوي گفت كه يزيد ملعون در مقام تمثيل به ابيات ابن زبعري را كه در هنگام شكست مسلمانان در جنگ احد به عنوان فتح نامه براي كفار قريش و اصحاب ابو سفيان در مكه انشاء نموده بود، همي ترنم و زمزمه داشت : (ليت اشياخي ببدر....(؛ يعني اي كاش بزرگان قوم از قريش كه در جنگ بدر كشته شدند (مانند عتبه ، شيبه ، وليد، ابوجهل و غيره ) در اينجا حاضر بودند و مشاهده مي كردند چگونه طائفه خزرج كه ياور رسول الله بودند، از شمشيرهاي قريش به جزع و افغان آمده اند، تا از ديدن اين صحنه ، صداها به شادي بلند نمايند
۱.۵k
۰۱ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.