بد بوی کیوت من 😈💖(p.7)

بد بوی کیوت من 😈💖(p.7)
جیمین : هی ا.ت چرا دستش رو گرفتی
کوک : میخواستی پامو بگیره
ا.ت : به تو چه من چرا باید به تو جواب پس بدم
هانا: ا.ت احمق ( اروم زیر لب )
ویو ا.ت
یوکی در زد اومد درد پام یادم رفت پریدم بغلش یوکی هم خوشحال شد
کوک : ا.ت؟
ا.ت : چیشده؟ 🥲
کوک درد پات چیشدد🤡
استاد اومد کلاس و رفتم نشستم سر جام کوک نامه های عجیب غریب برام میداد
🟣نوشته های داخل کاغذ🟣
کوک : حالا که پات درد نمیکنه یکم خوشگذرونی مشکلی نداره
کوک : جواب بده کارت سخت میشه ها 😈
کوک : بعد مدرسه نمیتونی جایی فرار کنی 😈🍷
۱ ساعت گذشت و زنگ کلاسی تموم شد
سریع از کلاس زدم بیرون تا کوک نتونه کاری بکنه ولی میدونستم بعد مدرسه باز منو میگیره
ویو جیمین
افتادم دنبال ا.ت یه جا میخوام خفتش کنم تا مال خودم بکنمش
ا.ت: خدا چرا جیمین افتاده دنبالم قلط کردم کوک بیا نجاتم بده
ویو ا. ت
جیمین دستمو گرفت کنار قفسه های توپ قفلم کردم منو تکیه داد به دیوار اروم تو گوشم گفت
جیمین : اینجا کسی نمیاد فقط منو تویی
جیمین لبش رو نزدیک لبم کرد سرمو تکون میدادم تا نتونه کاری کنه سرمو نگه داشت و خواست ازم لب بگیره که یهو...
(🍷مایل به حمایت بیب 🍷)