ترس از تنهایی 🤍🖤 •°Part 62°•
دستای لیانا رو گرفتم و آروم به سمت اون مکان رفتیم و بقیه هم پشت سر ما داشتن میومدن
جونگ کوک: خب آماده ای؟
لیانا: اوهوم آماده امادم
جونگ کوک: خب حالا چشمات رو باز کن
لیانا چشماش رو باز کرد و با چیزی که دید یه لبخند بزرگ روی لباش نشست
لیانا: اینجا خیلی قشنگه کوک
جونگ کوک: خوشت اومد؟
لیانا: عاشقش شدم خیلی قشنگه واقعا ممنونم
جونگ کوک: اینم یه سوپرایز برای اینکه تو این سفر خیلی ناراحتت کردم امیدوارم جبران شده باشه
لیانا: خیلی خوبه اینجا واقعا ممنونم ازت کوک عاشقتم
لیانا به آغوش جونگ کوک رفت و کوک هم اون رو بغل کرد اون میدونست که لیانه عاشق گل رز سفیده بخاطر همین تصمیم گرفت به این باغ پر از گل رز های سفید بیارتش و کاملا از نتیجه کارش خوشحال بود اونا تا ظهر اونجا بودن و کلی با هم خوش گذروندن و شوخی کردن ولی چون جونگ کوک و لیانا پرواز داشتن باید برمیگشتن و وقتیم رسیدن خونه اون دو سریع آماده شدن و بعد از خداحافظی از بقیه به سمت فرودگاه راه افتادن
[پرش زمانی به ۷ ساعت بعد]
(لیانا)
وقتی که رسیدیم خونه شب شده بود و چون جونگ کوک فردا باید صبح زود میرفت بیمارستان یه شام سبک خوردیم و خوابیدیم و وقتی صبح پاشدم جونگ کوک نبود منم تصمیم گرفتم یکم وسایلی که برده بودیم رو جمع و جور کنم تا خونه مرتب بشه که جونگ کوک میاد بخاطر شلوغی اعصابش خورد نشه
[پرش زمانی به ۱۲ روز بعد]
خب الان دوازده روز هست که از سفر برگشتیم و توی این چند وقت جونگ کوک سرش خیلی شلوغ بود بخاطر پروژه و کلا توی ۲۴ ساعت یک ساعت با هم بودیم حتی تو این چند وقت نارا هم ندیدم و امروزم وقت چکاب یک ماهگیمه و خیلی براش استرس دارم امیدوارم مشکلی نباشه امروز کو همراهم نیست چون جونگ کوک جراحی داشت و کلیم بابتش معذرت خواهی کرد ازم ، الان دیگه نوبتم شده بود رفتم داخل و به دکتر لی سلام کردم
د.ل: سلام خوشگل خانم
لیانا: سلام
د.ل: چرا قیافت اینجوری دختر؟
لیانا: آخه استرس دارم نکنه بلایی سر بچم بیاد
د.ل: نه عزیزم آروم باش بیا اینجا دراز بکش تا ببینم کوچولو در چه حاله
رفتم و روی تخت دراز کشیدم و لباسمو دادم بالا و دکتر هم مشغول معاینه شد ولی وقتی چند ثانیه گذشت لبخندی که روی لب داشت از بین
رفت و نگرانی من دو برابر شد
لیانا: دکتر چیزی شده؟
د.ل: آروم باش عزیزم بیا اول بقیه کارا رو انجام بدیم بعد بهت میگم
به همراه دکتر رفتیم و وزنم به همراه فشارم رو هم چک کرد و بالاخره زمانش رسید که بهم بگه که وضعیت بچه چطوره
د.ل: ........
کپی ممنوع ❌
جونگ کوک: خب آماده ای؟
لیانا: اوهوم آماده امادم
جونگ کوک: خب حالا چشمات رو باز کن
لیانا چشماش رو باز کرد و با چیزی که دید یه لبخند بزرگ روی لباش نشست
لیانا: اینجا خیلی قشنگه کوک
جونگ کوک: خوشت اومد؟
لیانا: عاشقش شدم خیلی قشنگه واقعا ممنونم
جونگ کوک: اینم یه سوپرایز برای اینکه تو این سفر خیلی ناراحتت کردم امیدوارم جبران شده باشه
لیانا: خیلی خوبه اینجا واقعا ممنونم ازت کوک عاشقتم
لیانا به آغوش جونگ کوک رفت و کوک هم اون رو بغل کرد اون میدونست که لیانه عاشق گل رز سفیده بخاطر همین تصمیم گرفت به این باغ پر از گل رز های سفید بیارتش و کاملا از نتیجه کارش خوشحال بود اونا تا ظهر اونجا بودن و کلی با هم خوش گذروندن و شوخی کردن ولی چون جونگ کوک و لیانا پرواز داشتن باید برمیگشتن و وقتیم رسیدن خونه اون دو سریع آماده شدن و بعد از خداحافظی از بقیه به سمت فرودگاه راه افتادن
[پرش زمانی به ۷ ساعت بعد]
(لیانا)
وقتی که رسیدیم خونه شب شده بود و چون جونگ کوک فردا باید صبح زود میرفت بیمارستان یه شام سبک خوردیم و خوابیدیم و وقتی صبح پاشدم جونگ کوک نبود منم تصمیم گرفتم یکم وسایلی که برده بودیم رو جمع و جور کنم تا خونه مرتب بشه که جونگ کوک میاد بخاطر شلوغی اعصابش خورد نشه
[پرش زمانی به ۱۲ روز بعد]
خب الان دوازده روز هست که از سفر برگشتیم و توی این چند وقت جونگ کوک سرش خیلی شلوغ بود بخاطر پروژه و کلا توی ۲۴ ساعت یک ساعت با هم بودیم حتی تو این چند وقت نارا هم ندیدم و امروزم وقت چکاب یک ماهگیمه و خیلی براش استرس دارم امیدوارم مشکلی نباشه امروز کو همراهم نیست چون جونگ کوک جراحی داشت و کلیم بابتش معذرت خواهی کرد ازم ، الان دیگه نوبتم شده بود رفتم داخل و به دکتر لی سلام کردم
د.ل: سلام خوشگل خانم
لیانا: سلام
د.ل: چرا قیافت اینجوری دختر؟
لیانا: آخه استرس دارم نکنه بلایی سر بچم بیاد
د.ل: نه عزیزم آروم باش بیا اینجا دراز بکش تا ببینم کوچولو در چه حاله
رفتم و روی تخت دراز کشیدم و لباسمو دادم بالا و دکتر هم مشغول معاینه شد ولی وقتی چند ثانیه گذشت لبخندی که روی لب داشت از بین
رفت و نگرانی من دو برابر شد
لیانا: دکتر چیزی شده؟
د.ل: آروم باش عزیزم بیا اول بقیه کارا رو انجام بدیم بعد بهت میگم
به همراه دکتر رفتیم و وزنم به همراه فشارم رو هم چک کرد و بالاخره زمانش رسید که بهم بگه که وضعیت بچه چطوره
د.ل: ........
کپی ممنوع ❌
۵۹.۵k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.