گردنبند جادویی قسمت ۶
اون .... اون گردنبند رو مامان من هم داشت . یعنی علت مرگ مامان و بابا ی من هم این گردنبند بوده ؟
نه امکان نداره... مگه میشه .
با این حس و حال که اثن نمی خوام قبول کنم کار اون بوده از اتاق اومدم بیرون و رفتم تا آخرین امتحان رو بخونه و بعدم دیگه مدارس تعطیلی یسسسس
امتحان و خوندم و آماده شدم تا برم بیرون لباسم رو پوشیدم و رفتم کافه مورد علاقم اون جا بهشت من بود یه لاته سفارش دادم و شروع کردم به خوردن خیلی گشنه بودم . برای همین هم توی جیبم رو نگاه گردم چند وون توی جیبم بود رفتم و وسایل رامیون و یه نودل و یکم موچی گرفتم . برگشتم خونه و شروع به درست کردن رامیون شدم . نشستم و کیدرما <<ارزو کن>> رو میدیدم و رامیون خوردم .دوباره افتادم توی فکر گردنبند . اما زیاد اهمیتی نمیدادم.
پایان قسمت ۶
نه امکان نداره... مگه میشه .
با این حس و حال که اثن نمی خوام قبول کنم کار اون بوده از اتاق اومدم بیرون و رفتم تا آخرین امتحان رو بخونه و بعدم دیگه مدارس تعطیلی یسسسس
امتحان و خوندم و آماده شدم تا برم بیرون لباسم رو پوشیدم و رفتم کافه مورد علاقم اون جا بهشت من بود یه لاته سفارش دادم و شروع کردم به خوردن خیلی گشنه بودم . برای همین هم توی جیبم رو نگاه گردم چند وون توی جیبم بود رفتم و وسایل رامیون و یه نودل و یکم موچی گرفتم . برگشتم خونه و شروع به درست کردن رامیون شدم . نشستم و کیدرما <<ارزو کن>> رو میدیدم و رامیون خوردم .دوباره افتادم توی فکر گردنبند . اما زیاد اهمیتی نمیدادم.
پایان قسمت ۶
۴.۵k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.