Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
بهدیس: فرزینننننننن من باردارم(باداد)
فرزین بخاطر فریادی ک زدم یک متر پرید بالا و بعد امد بغلم کرد و تند تند بوسم میکرد
فرزین: بهدیس خیلی دوست دارم
بهدیس: منم خیلی دوست دارم
فرزین: اخ من قربونت برم
بهدیس: خدانکنه
دراز کشیدیم رو تخت ک من سرمو گذاشتم رو سینش
بهدیس:فردا باید بریم دکتر اخه شاید این درست نباشه
فرزین:باشه فردا نمیرم سرکار در خدمت شمامم
بهدیس:مرسی عشقم
《فردا》
صبح زود فرزین رفته بود وقت دکتر گرفته بود امد دنبالم و رفتیم،شاید ۱ ساعت تو مطب بودیم ک دیگ نوبتمون شد و رفتیم داخل،برای سونوگرافی《خودتون میدونید دیگ سونگرافی چیکار میکنن من میدونم نمدونم چجوری بنویسم》
دکتر:بچتون دوماه هنوز شکل نگرفته
بهدیس:منم همین دیشب فهمیدم
دکتر:قبلا بیماری داشتید؟
بهدیس:بچه بودم اره ک اونم ارثی از مامانم
دکتر:چی مریضی؟
بهدیس:من یک بار بچه بودم سرما خوردم چون خانوامون وضعیت مالی خوبی نداشتن اینا منو نبردن دکتر من از تب زیاد تشنج《لرزش بدن و بعضی ها کف از دهن میاد》کردم کف بالا اوردم و وقتی ۹ سالم بود بخاطر تشنج سکته کردم و بعد این یک چیزی ارثی
دکتر:این برای تو و بچت خیلی خطرناکه
بهدیس: خب چیکار کنم خانوم دکتر؟
دکتر: برات یک ازمایش مینویسم حتما حتما برو بعد برو پیش یک متخصص تا جواب ازمایش هاتون بیبینه
دکتر رو به فرزین میکنه
بهدیس:باید خیلی مراقب خانومت باشی اگه یک استرس بهش وارد نشه یا یکم فشار عصبانیت هم برای خودش هم برای بچش خیلی خطرناکه
فرزین:چشم مراقبشم
از مطب زدیم بیرون سوار ماشین شدیم ک زدم زیر گریه ک فرزین دستمو گرفت
فرزین:الان چرا گریه میکنی؟نمدونی وقتی گریه میکنی قلب من اتیش میگیره
بهدیس:فرزین اگه بلایی سر این بچه بیاد من چیکار کنم خودم به درک بمیرم اصلا
فرزین:عع خدانکنه بهدیس یکبار دیگ از این حرف ها بزنی من میدونم توها
بهدیس:فرزین بریم سریع دکتر من استرس گرفتم
فرزین:الان مگه دکتر نگفت استرس بهت وارد نشه بعد تو میگی استرس دارم
بهدیس:من میترسم بچم چیزیش بشه خدای نکرده ترو از دست بدم
فرزین:چرا از دستم بدی؟هرچی هم بشه تو زنمی تو عشق زندگی من تو نفس فرزینی
《۱هفته بعد》
رفتیم بودیم ازمایش برای بچه و خودم جواب ازمایش ها امده بود و داشتیم میرفتیم پیش دکتر،رسیدیم دم در مطب ک فرزین دستمو گرفت
فرزین: بهدیس جانم اگر چیزی گفت اگر هرچی شد باز گریه نکنی ها من از الان بهت گفتم
بهدیس: انشالله ک هیچی نیست
فرزین:اره بیا بریم
رفتیم تو اتاق دکتر و داشت برگ هایی ازمایش رو نگاه میکرد...
میشه همین دوتا پارت رو قبول کنید؟من گناه دالم
بهدیس: فرزینننننننن من باردارم(باداد)
فرزین بخاطر فریادی ک زدم یک متر پرید بالا و بعد امد بغلم کرد و تند تند بوسم میکرد
فرزین: بهدیس خیلی دوست دارم
بهدیس: منم خیلی دوست دارم
فرزین: اخ من قربونت برم
بهدیس: خدانکنه
دراز کشیدیم رو تخت ک من سرمو گذاشتم رو سینش
بهدیس:فردا باید بریم دکتر اخه شاید این درست نباشه
فرزین:باشه فردا نمیرم سرکار در خدمت شمامم
بهدیس:مرسی عشقم
《فردا》
صبح زود فرزین رفته بود وقت دکتر گرفته بود امد دنبالم و رفتیم،شاید ۱ ساعت تو مطب بودیم ک دیگ نوبتمون شد و رفتیم داخل،برای سونوگرافی《خودتون میدونید دیگ سونگرافی چیکار میکنن من میدونم نمدونم چجوری بنویسم》
دکتر:بچتون دوماه هنوز شکل نگرفته
بهدیس:منم همین دیشب فهمیدم
دکتر:قبلا بیماری داشتید؟
بهدیس:بچه بودم اره ک اونم ارثی از مامانم
دکتر:چی مریضی؟
بهدیس:من یک بار بچه بودم سرما خوردم چون خانوامون وضعیت مالی خوبی نداشتن اینا منو نبردن دکتر من از تب زیاد تشنج《لرزش بدن و بعضی ها کف از دهن میاد》کردم کف بالا اوردم و وقتی ۹ سالم بود بخاطر تشنج سکته کردم و بعد این یک چیزی ارثی
دکتر:این برای تو و بچت خیلی خطرناکه
بهدیس: خب چیکار کنم خانوم دکتر؟
دکتر: برات یک ازمایش مینویسم حتما حتما برو بعد برو پیش یک متخصص تا جواب ازمایش هاتون بیبینه
دکتر رو به فرزین میکنه
بهدیس:باید خیلی مراقب خانومت باشی اگه یک استرس بهش وارد نشه یا یکم فشار عصبانیت هم برای خودش هم برای بچش خیلی خطرناکه
فرزین:چشم مراقبشم
از مطب زدیم بیرون سوار ماشین شدیم ک زدم زیر گریه ک فرزین دستمو گرفت
فرزین:الان چرا گریه میکنی؟نمدونی وقتی گریه میکنی قلب من اتیش میگیره
بهدیس:فرزین اگه بلایی سر این بچه بیاد من چیکار کنم خودم به درک بمیرم اصلا
فرزین:عع خدانکنه بهدیس یکبار دیگ از این حرف ها بزنی من میدونم توها
بهدیس:فرزین بریم سریع دکتر من استرس گرفتم
فرزین:الان مگه دکتر نگفت استرس بهت وارد نشه بعد تو میگی استرس دارم
بهدیس:من میترسم بچم چیزیش بشه خدای نکرده ترو از دست بدم
فرزین:چرا از دستم بدی؟هرچی هم بشه تو زنمی تو عشق زندگی من تو نفس فرزینی
《۱هفته بعد》
رفتیم بودیم ازمایش برای بچه و خودم جواب ازمایش ها امده بود و داشتیم میرفتیم پیش دکتر،رسیدیم دم در مطب ک فرزین دستمو گرفت
فرزین: بهدیس جانم اگر چیزی گفت اگر هرچی شد باز گریه نکنی ها من از الان بهت گفتم
بهدیس: انشالله ک هیچی نیست
فرزین:اره بیا بریم
رفتیم تو اتاق دکتر و داشت برگ هایی ازمایش رو نگاه میکرد...
میشه همین دوتا پارت رو قبول کنید؟من گناه دالم
۸.۱k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.