عشق در شرکت p23
_ولی ببخشید نباید این کارو می کرد
×میدنم ولی خودش خیلی پشیمونه والان پیشم و من خیلی خوشحالم
_لبخند. بعدش
×خوب بعدش من خیلی تلاش کردم که پول در بیارم تا از گشنگی نمیرم و خونه داشته باشم کار کردم پول دانشگام جور کردم و درس خوندم وبعدش درس خیلی جهت دنبال کار گشتم و بعد با پدر شما آشنا شدم و همین
_ ولی واقعا زنگی سختی داشتید واسه یه دختر خیلی سخته
×(لبخند)میدنی من تا حالا با کسی این جوری حرف نزده بودم
_یعنی چی؟
×راستش من هیچ دوستی ندارم و هیچکس باهام دوست نمیشه
_چرا خوب؟
× همه منو اذیت می کردن وبهم می گفتن بی خانمان وکسی باهام دوست نمیشد چون میگفتن من سطحشونو میارم پایین (یکم بغض)
_نه اصلا اینجوری نیست تو خیلی دختر خوبی اونا مشکل داشتن واصلا حق ندارد باهات این جوری حرف بزنن
شوگا
وقتی داشت حرف میزد تو صداش بغض بود اون خیلی سختی کشیده. دلم براش سوخت اون واقعا مظلوم بود کی دلش میومد این جور چیزا رو بهش بگه
ا/ت
اون واقعا توری حرف میزد که من احساس آرامش میکردم . من این حس دوست دارم او واقعاً آدم خوبیه.
×شوگا
_چی گفتی شوگا؟ ببخشید بله
×واقعا ممنون که به حرفام گوش دادی من تا حالا کسی این جوری نداشتم (بغض)
_وای ا/ت گریه نکنی ها از این به بعد هر وقت دوست داشتی بیا باهم حرف بزن(شوگا بغلش کرد)
ا/ت
اون منو بغل کردخیلی حس خوبی داره. قلبم تند میزنم فکر کنم عاشقش شدم ولی این حس یک طرفی.
شوگا
اون وقتی گفت خیلی ممنون که با هام حرف زدی وبغض کرد خیلی مظلوم شد نتونستم خودم نگه دارم و بغلش کردم تو بغلش احساس آرامش موج میزد آدم دوست داشت ساعت ها همین جوری بغلش کنه. همین جوری بغلش کرده بودم و موهاشو ناز میکردم که
÷پسرم بیاین شام
×وای مادرتون(سری از بغلش هم آمدید بیرون)
مامان شوگا در باز کرد
÷پسرمبیانن شام چی کار میکردید هان
_هان هیچی داشتیم حرف میزدیم
÷آهان بیاین
_باشه آمدیم
ا/ت
تو بغل شوگا بودم که صدای مادر شوگا آمد سری از بغل هم آمدیم بیرون و رفتم پایین....
خیلی خسته بودم ولی بخاطر شوماها نوشتم بوس بهتون ❤️❤️❤️💋💋
×میدنم ولی خودش خیلی پشیمونه والان پیشم و من خیلی خوشحالم
_لبخند. بعدش
×خوب بعدش من خیلی تلاش کردم که پول در بیارم تا از گشنگی نمیرم و خونه داشته باشم کار کردم پول دانشگام جور کردم و درس خوندم وبعدش درس خیلی جهت دنبال کار گشتم و بعد با پدر شما آشنا شدم و همین
_ ولی واقعا زنگی سختی داشتید واسه یه دختر خیلی سخته
×(لبخند)میدنی من تا حالا با کسی این جوری حرف نزده بودم
_یعنی چی؟
×راستش من هیچ دوستی ندارم و هیچکس باهام دوست نمیشه
_چرا خوب؟
× همه منو اذیت می کردن وبهم می گفتن بی خانمان وکسی باهام دوست نمیشد چون میگفتن من سطحشونو میارم پایین (یکم بغض)
_نه اصلا اینجوری نیست تو خیلی دختر خوبی اونا مشکل داشتن واصلا حق ندارد باهات این جوری حرف بزنن
شوگا
وقتی داشت حرف میزد تو صداش بغض بود اون خیلی سختی کشیده. دلم براش سوخت اون واقعا مظلوم بود کی دلش میومد این جور چیزا رو بهش بگه
ا/ت
اون واقعا توری حرف میزد که من احساس آرامش میکردم . من این حس دوست دارم او واقعاً آدم خوبیه.
×شوگا
_چی گفتی شوگا؟ ببخشید بله
×واقعا ممنون که به حرفام گوش دادی من تا حالا کسی این جوری نداشتم (بغض)
_وای ا/ت گریه نکنی ها از این به بعد هر وقت دوست داشتی بیا باهم حرف بزن(شوگا بغلش کرد)
ا/ت
اون منو بغل کردخیلی حس خوبی داره. قلبم تند میزنم فکر کنم عاشقش شدم ولی این حس یک طرفی.
شوگا
اون وقتی گفت خیلی ممنون که با هام حرف زدی وبغض کرد خیلی مظلوم شد نتونستم خودم نگه دارم و بغلش کردم تو بغلش احساس آرامش موج میزد آدم دوست داشت ساعت ها همین جوری بغلش کنه. همین جوری بغلش کرده بودم و موهاشو ناز میکردم که
÷پسرم بیاین شام
×وای مادرتون(سری از بغلش هم آمدید بیرون)
مامان شوگا در باز کرد
÷پسرمبیانن شام چی کار میکردید هان
_هان هیچی داشتیم حرف میزدیم
÷آهان بیاین
_باشه آمدیم
ا/ت
تو بغل شوگا بودم که صدای مادر شوگا آمد سری از بغل هم آمدیم بیرون و رفتم پایین....
خیلی خسته بودم ولی بخاطر شوماها نوشتم بوس بهتون ❤️❤️❤️💋💋
۵.۵k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.