I fell in love with the Mafia. (پارت ۳۳)
ایلان: اه... تند تر
جیمین: بلندتر بگو بیب چی میخوای.. هووم؟
ایلان: اهه.. ددی... میخوامت... تندتر
جیمین: چشم.. هرچی که بیبی گرلم بگه
حرکتمو تندتر کردم چند ثانیه نشد به دوباره به اون لذت فراوان رسیدم کام کردم ایلانم با لرزش خفیف پاش ارضا شد ازش کشیدم بیرون دم گوشش گفتم
جیمین: بیبی گرل خوبی بود... میدونستی سکس تو حامله گی لذت بیشتری داره؟
دیگه توان حرف زدن نداشت ادامه دادم
تو حامله گیت ماهی یه بارم باید بهم بدی شک نکن چیزی نگفت هردومونو شستم بقلش کردم بردمش بیرون لباساشو پوشید منم پوشیدم ایلان خوابید منم رفتم به کارام برسم کلی کار داشتم ولی به این لذت معرضید
ایلان
چشمامو باز کردم سوزشی روپشتم حس کردم حتمی به خاطره رابطه ای بود که با جیمین داشتم بلند شدیم ساعت گوشیمو دیدم ۲ ظهر بود بلند شدم دست صورتمو شستم رفتم پایین اجوشی دیدم
ایلان: سلام اجوشی
اجوشی: سلام دخترم... برات غذا کشیدم بیا بخور رفتم نشستم غذای که اجوشی کشیدو خوردم بهم چسبید بلند شدم رفتم سمت کاناپه نسشتم تلوزیون میدیدم پشست سره هم فیلم سینمای میذاشت منم میدیدم فیلم تموم شد به ساعت رو دیوار نگاه کردم نه نیم بود اجوشی برا شام صدام کرد رفتم سمت میز نشستم
ایلان: اجوشی جیمین نمیاد
اجوشی: نه دخترم... اقا گفتن دیر میان
شام خوردم رفتم بالا رو تخت دراز کشیدم خوابم نمیبرد همین جوری به سقف زول زده بودم صدای در شنیدم صورتمو برگردوندم خودش بود
جیمین: تو هنوذ نخوابیدی؟
ایلان: خوابم نمیبرد
لباسشو داشت در میاورد حرف میزد
جیمین: فردا قراره برم جای دو سه روزی نیستم
پریدم وسط حرفش
ایلان: بازم تنهام میزاری
خیلی جدی رو کرد غرید
جیمین: فقط یک بار دیگه بپر وسط حرف من خودت میدونی... فهمیدی؟ تیکه اخر کلمشو بلند تر گفت
ایلان: سرمو انداختم پایین چشم
جیمین: ولی این دفعه تو هم باهام میایی
حرفش باعث شد سرمو بیارم بالا
جیمین: اینجا خطرناکه نمیتونم تنهات بزارم
ایلان: نمیشه بمونم... اینجا اجوشی هست بادیگاردم که هست
جیمین: نمیشه.... نمیشه ایلان... رقیبای زیادی دارم یکی دوتا نیستن ممکنه سر تو بچه بلای بیارن پیش خودم باشی خیالم راحت تره
ایلان: کی میریم؟
جیمین: صبح... صبح زود... الانم بهتره بخوابی
ایلان: لباس... باید برداریم
جیمین: خودم فردا صبح انجام میدم
اومد رو تخت دراز کشید دستشو گذاشت رو پیشونیش
جیمین: با صدای بم گفت بخواب
منم چشمامو بستم خوابیدیم
جیمین: بلندتر بگو بیب چی میخوای.. هووم؟
ایلان: اهه.. ددی... میخوامت... تندتر
جیمین: چشم.. هرچی که بیبی گرلم بگه
حرکتمو تندتر کردم چند ثانیه نشد به دوباره به اون لذت فراوان رسیدم کام کردم ایلانم با لرزش خفیف پاش ارضا شد ازش کشیدم بیرون دم گوشش گفتم
جیمین: بیبی گرل خوبی بود... میدونستی سکس تو حامله گی لذت بیشتری داره؟
دیگه توان حرف زدن نداشت ادامه دادم
تو حامله گیت ماهی یه بارم باید بهم بدی شک نکن چیزی نگفت هردومونو شستم بقلش کردم بردمش بیرون لباساشو پوشید منم پوشیدم ایلان خوابید منم رفتم به کارام برسم کلی کار داشتم ولی به این لذت معرضید
ایلان
چشمامو باز کردم سوزشی روپشتم حس کردم حتمی به خاطره رابطه ای بود که با جیمین داشتم بلند شدیم ساعت گوشیمو دیدم ۲ ظهر بود بلند شدم دست صورتمو شستم رفتم پایین اجوشی دیدم
ایلان: سلام اجوشی
اجوشی: سلام دخترم... برات غذا کشیدم بیا بخور رفتم نشستم غذای که اجوشی کشیدو خوردم بهم چسبید بلند شدم رفتم سمت کاناپه نسشتم تلوزیون میدیدم پشست سره هم فیلم سینمای میذاشت منم میدیدم فیلم تموم شد به ساعت رو دیوار نگاه کردم نه نیم بود اجوشی برا شام صدام کرد رفتم سمت میز نشستم
ایلان: اجوشی جیمین نمیاد
اجوشی: نه دخترم... اقا گفتن دیر میان
شام خوردم رفتم بالا رو تخت دراز کشیدم خوابم نمیبرد همین جوری به سقف زول زده بودم صدای در شنیدم صورتمو برگردوندم خودش بود
جیمین: تو هنوذ نخوابیدی؟
ایلان: خوابم نمیبرد
لباسشو داشت در میاورد حرف میزد
جیمین: فردا قراره برم جای دو سه روزی نیستم
پریدم وسط حرفش
ایلان: بازم تنهام میزاری
خیلی جدی رو کرد غرید
جیمین: فقط یک بار دیگه بپر وسط حرف من خودت میدونی... فهمیدی؟ تیکه اخر کلمشو بلند تر گفت
ایلان: سرمو انداختم پایین چشم
جیمین: ولی این دفعه تو هم باهام میایی
حرفش باعث شد سرمو بیارم بالا
جیمین: اینجا خطرناکه نمیتونم تنهات بزارم
ایلان: نمیشه بمونم... اینجا اجوشی هست بادیگاردم که هست
جیمین: نمیشه.... نمیشه ایلان... رقیبای زیادی دارم یکی دوتا نیستن ممکنه سر تو بچه بلای بیارن پیش خودم باشی خیالم راحت تره
ایلان: کی میریم؟
جیمین: صبح... صبح زود... الانم بهتره بخوابی
ایلان: لباس... باید برداریم
جیمین: خودم فردا صبح انجام میدم
اومد رو تخت دراز کشید دستشو گذاشت رو پیشونیش
جیمین: با صدای بم گفت بخواب
منم چشمامو بستم خوابیدیم
۷۳.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.