𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟔
ات :واقعا میل ندارم
ته :نمیشه نخوری دو روزه هیچی نخوردی
ات: باشه میخورم اما بیا بشین باید حرف بزنیم . ........
ته: بگو خوشگلم
اومد جلوم روی تخت نشست و سینی غذا رو
گذاشت جلوم دست به سینه بهم خیره شده......
ات:گفتن این حرفا برام سخته اما دارم میگم پس خواهش میکنم بزار حرفم رو تموم کنم بعد من ساکت میشم تو حرف بزن .....تهیونگ من یه اشتباهی کردم و الان دارم تاوان پس میدم اما تو هیچ اشتباهی نکردی که تاوان بدی الان دارم تاوان الان دارم تو اتیشی که تو بنا کردنش نقشی نداشتی میسوزی....بارها وبارها مادر و مادربزرگت بهم گفتن که چقدر بچه دوست داری و من نمیتونم بهت بدم حداقل دیگه نمیتونم بدم(چشمام پر اشک شده بود و تهیونگ چند ثانیه میشد که سرش رو پایین انداخته بود)پس باید انتخاب کنی .... می دونم جدا شدن از من برات غير ممكنه به خاطر مسائل کاری و سازمان با مادربزرگم یا هر چیز دیگه .... پس فكر كن من نیستم و وجود ندارم ..... برو زندگی کن حتى ازدواج کن اگر هم وجود من اینجا اذیتت می کرد من هنوز اتاقم تو خوابگاه رو دارم پس جایی برای رفتن دارم...... تو حق داری زندگی کنی اما با من نمیشه ......
ته:( لبخندی زدم) میدونی داری چی میگی؟
ات: (با بغض همونطور که سرم پایین بودم به معنای اره تکون دادم)
ته: نه نمی دونی فقط داری بر مبنای حس عذاب وجدان حرف میزنی که من این رو نمی خوام من به جاش عشق میخوام ....... من هیچ وقت بهت نگفتم عاشق بچه ام چرا دروغ بگم اره بچه می خواستم اما نه به هر قیمتی ...... نمی دونم باید چی کار کنم که این رو بفهمی ......
بدون نگاه کردن بهش از اتاق زدم بیرون حس میکردم داشتم خفه میشدم می دونستم همه این حرفاش از سر دلسوزیه اما می خواستم باهام مثل به خانواده رفتار کنه نه یه غریبه
روی میز و صندلی توی حیاط نشسته بودم و داشتم
چندان از کارای شرکت رو انجام میدادم که صدای پارس یونتان کل خونه رو برداشت ..... اول فکر کردم داره با ات بازی میکنه اما وقتی زیادی طولانی شد ترسیدم یه لحظه و از جام پاشدم و رفتم سمت اتاق هر چی نزدیک تر میشدم صدای پارس های یونتان بلند تر میشد.... از پشت در اتاق می تونستم سایه اش رو ببینم برای همین در رو آروم باز کردم که به تان نخوره اما با بدن بی چون ات روی تخت مواجه شدم از درد توی خودش جمع شده بود بلافاصله براید استایل بغلش کردم و بردمش توی وان گذاشتم و آب سرد رو باز کردم به گفته پزشکش توی هفته های اول فقط آب سرد از دردش کم میکنه وقت آب سرد رو باز کردم کمی تکون خورد اما بیدار نشد بعد از چند دقیقه شروع کرد به لرزیدن
ته :چیزی نیست الان خوب میشی..........
ات: د....د.... درد د... داره
ته: باید تحمل کنی عشقم
ات :س.... سرده
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟔
ات :واقعا میل ندارم
ته :نمیشه نخوری دو روزه هیچی نخوردی
ات: باشه میخورم اما بیا بشین باید حرف بزنیم . ........
ته: بگو خوشگلم
اومد جلوم روی تخت نشست و سینی غذا رو
گذاشت جلوم دست به سینه بهم خیره شده......
ات:گفتن این حرفا برام سخته اما دارم میگم پس خواهش میکنم بزار حرفم رو تموم کنم بعد من ساکت میشم تو حرف بزن .....تهیونگ من یه اشتباهی کردم و الان دارم تاوان پس میدم اما تو هیچ اشتباهی نکردی که تاوان بدی الان دارم تاوان الان دارم تو اتیشی که تو بنا کردنش نقشی نداشتی میسوزی....بارها وبارها مادر و مادربزرگت بهم گفتن که چقدر بچه دوست داری و من نمیتونم بهت بدم حداقل دیگه نمیتونم بدم(چشمام پر اشک شده بود و تهیونگ چند ثانیه میشد که سرش رو پایین انداخته بود)پس باید انتخاب کنی .... می دونم جدا شدن از من برات غير ممكنه به خاطر مسائل کاری و سازمان با مادربزرگم یا هر چیز دیگه .... پس فكر كن من نیستم و وجود ندارم ..... برو زندگی کن حتى ازدواج کن اگر هم وجود من اینجا اذیتت می کرد من هنوز اتاقم تو خوابگاه رو دارم پس جایی برای رفتن دارم...... تو حق داری زندگی کنی اما با من نمیشه ......
ته:( لبخندی زدم) میدونی داری چی میگی؟
ات: (با بغض همونطور که سرم پایین بودم به معنای اره تکون دادم)
ته: نه نمی دونی فقط داری بر مبنای حس عذاب وجدان حرف میزنی که من این رو نمی خوام من به جاش عشق میخوام ....... من هیچ وقت بهت نگفتم عاشق بچه ام چرا دروغ بگم اره بچه می خواستم اما نه به هر قیمتی ...... نمی دونم باید چی کار کنم که این رو بفهمی ......
بدون نگاه کردن بهش از اتاق زدم بیرون حس میکردم داشتم خفه میشدم می دونستم همه این حرفاش از سر دلسوزیه اما می خواستم باهام مثل به خانواده رفتار کنه نه یه غریبه
روی میز و صندلی توی حیاط نشسته بودم و داشتم
چندان از کارای شرکت رو انجام میدادم که صدای پارس یونتان کل خونه رو برداشت ..... اول فکر کردم داره با ات بازی میکنه اما وقتی زیادی طولانی شد ترسیدم یه لحظه و از جام پاشدم و رفتم سمت اتاق هر چی نزدیک تر میشدم صدای پارس های یونتان بلند تر میشد.... از پشت در اتاق می تونستم سایه اش رو ببینم برای همین در رو آروم باز کردم که به تان نخوره اما با بدن بی چون ات روی تخت مواجه شدم از درد توی خودش جمع شده بود بلافاصله براید استایل بغلش کردم و بردمش توی وان گذاشتم و آب سرد رو باز کردم به گفته پزشکش توی هفته های اول فقط آب سرد از دردش کم میکنه وقت آب سرد رو باز کردم کمی تکون خورد اما بیدار نشد بعد از چند دقیقه شروع کرد به لرزیدن
ته :چیزی نیست الان خوب میشی..........
ات: د....د.... درد د... داره
ته: باید تحمل کنی عشقم
ات :س.... سرده
۱۲.۹k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.