از دوستی تا عشق P 3
استاد دخترم ماسکت رو در بیار اینجا راحت باش
ا/ت چشم
تهیونگ با در آوردن ماسکش چند لحظه سکوت توی کلاس شد ولی بعد صدای جیغ و داد اومد باورم باورم نمیشد اون اون مین ا/ت مدل مورد علاقه من و تقریبا کل کلاس بهش خیره شده بودم که با صدای نازش گفت
سلامم من مین ا/ت هستم 17 سالمه و تازه از بوسان به اینجا اومدن امیدوارم سال خیلی خوبی داشته باشیم
خانم یعنی اون قراره پیش ما درس بخونه
وای باورم نمیشه ا. ت میخای کنار من بشینی
زینگگگگگگ صدای زنگ تفریح
استاد دخترم زنگ بعدی طراحی با خانم یونگ داری نماینده کلاس تو رو میبره و بهت نشون میده
ا. ت بله ممنون
با رفتن استاد همه دور سرش جمع شدن و مشغول عکس و امضا گرفتن ازش شدن منم میخواستم برم پیشش ولی ترسیدم از اینکه تحقیرم کنه ترسیدم توی کلاس همه بخاطر اینکه از روستا اومدم تحقیرم میکردن بیشتر کسایی که توی کلاسمون بودن پولدار بودن فک کنم بهتر بود برم
ا. ت ویو
دوساعت مشغولم کردن بعد از اینکه رفتن نفس عمیقی کشیدم همه سرجاشون نشسته بودن نمیدونستم کجا بشینم زنگ خورد
با نماینده کلاس رفتیم به جایی تقریبا پشت بوم بود همه جا اون دفترهای بزرگ مخصوص طراحی بود یه جایی نشستیم و منتظر معلم موندیم کمی بعد یه زن میانسال اومد همه بلند شدیم گفت بشینید بچه ها امروز میخوایم طراحی چهره رو یاد بگیریم من بهتون نشون میدم چطوری انجامش بدین شما هم باید تا هفته بعد یه نقاشی از فردی بکشید و بیارید به هر کسی که برنده شد یه نمره اضافه میدم خوب شروع میکنیم
دوساعت بعد
خوب تموم شد بچه ها خسته نباشید لطفا نقاشی های هفته بعد یادتون نره خیلی مهمه
بچه ها بله استاد
وقتی رفت بیرون گردنم رو دایره وار چرخوندم (همون حرکت نامجون) چند نفری اومدن پیشم من میتونستم آدما رو حتی از قیافه و طرز نگاهشون هم بشناسم معلوم بود از این دخترهای لوس هستند
لویا سلام ا. ت من ایم لویا هستم
کاملی منم ایم کاملی هستم میخوای بیای توی گروه ما
ا. ت نه ممنون ولی خودم سرم شلوغه با اجازتون وسایلم رو
برداشتم و اومدن بیرون ایییی چقدر رو مخن اینا وسایلم رو تو کمدم گذاشتم و رفتم باغ مدرسه تا یکم قدم بزنم
یه پسری رو دیدم پشتش به من بود و داشت گل میچید یکم نزدیک شدم بعد از اینکه گل رو کاشت شروع کرد باهاش حرف زدن
هی میدونی امروز یه دختر مشهور اومد کلاسمون همونی که عکساش رو بهت نشون دادم اون خیلی جذاب و کیوته ولی میترسم اونم منو مثل لویا و کاملی گول بزنه بخاطر همین نزدیکش نشدم ولی میدونی خیلی دوست دارم باهاش دوست بشم من تا حالا هیچ دوستی نداشتم
زیییینگ
اووو زنگ خورد بهتره برم مراقب خودت باش سولی من،
من دیگه میرم
داشت میومد زدد پشت یه درخت قایم شدم تا منو نبینه وقتی رفت پیش اون گل نشستم پس اسمت سولیه میدونی اسم اون پسری که تازه کنارت بود چیه من ندیدمش ولی امیدوارم ببینمش به نظر آدم خوبی میومد
وای زنگ خورده بهتره برم فعلا خداحافظ کوچولو قول میدم بازم بهت سر بزنم
ا/ت چشم
تهیونگ با در آوردن ماسکش چند لحظه سکوت توی کلاس شد ولی بعد صدای جیغ و داد اومد باورم باورم نمیشد اون اون مین ا/ت مدل مورد علاقه من و تقریبا کل کلاس بهش خیره شده بودم که با صدای نازش گفت
سلامم من مین ا/ت هستم 17 سالمه و تازه از بوسان به اینجا اومدن امیدوارم سال خیلی خوبی داشته باشیم
خانم یعنی اون قراره پیش ما درس بخونه
وای باورم نمیشه ا. ت میخای کنار من بشینی
زینگگگگگگ صدای زنگ تفریح
استاد دخترم زنگ بعدی طراحی با خانم یونگ داری نماینده کلاس تو رو میبره و بهت نشون میده
ا. ت بله ممنون
با رفتن استاد همه دور سرش جمع شدن و مشغول عکس و امضا گرفتن ازش شدن منم میخواستم برم پیشش ولی ترسیدم از اینکه تحقیرم کنه ترسیدم توی کلاس همه بخاطر اینکه از روستا اومدم تحقیرم میکردن بیشتر کسایی که توی کلاسمون بودن پولدار بودن فک کنم بهتر بود برم
ا. ت ویو
دوساعت مشغولم کردن بعد از اینکه رفتن نفس عمیقی کشیدم همه سرجاشون نشسته بودن نمیدونستم کجا بشینم زنگ خورد
با نماینده کلاس رفتیم به جایی تقریبا پشت بوم بود همه جا اون دفترهای بزرگ مخصوص طراحی بود یه جایی نشستیم و منتظر معلم موندیم کمی بعد یه زن میانسال اومد همه بلند شدیم گفت بشینید بچه ها امروز میخوایم طراحی چهره رو یاد بگیریم من بهتون نشون میدم چطوری انجامش بدین شما هم باید تا هفته بعد یه نقاشی از فردی بکشید و بیارید به هر کسی که برنده شد یه نمره اضافه میدم خوب شروع میکنیم
دوساعت بعد
خوب تموم شد بچه ها خسته نباشید لطفا نقاشی های هفته بعد یادتون نره خیلی مهمه
بچه ها بله استاد
وقتی رفت بیرون گردنم رو دایره وار چرخوندم (همون حرکت نامجون) چند نفری اومدن پیشم من میتونستم آدما رو حتی از قیافه و طرز نگاهشون هم بشناسم معلوم بود از این دخترهای لوس هستند
لویا سلام ا. ت من ایم لویا هستم
کاملی منم ایم کاملی هستم میخوای بیای توی گروه ما
ا. ت نه ممنون ولی خودم سرم شلوغه با اجازتون وسایلم رو
برداشتم و اومدن بیرون ایییی چقدر رو مخن اینا وسایلم رو تو کمدم گذاشتم و رفتم باغ مدرسه تا یکم قدم بزنم
یه پسری رو دیدم پشتش به من بود و داشت گل میچید یکم نزدیک شدم بعد از اینکه گل رو کاشت شروع کرد باهاش حرف زدن
هی میدونی امروز یه دختر مشهور اومد کلاسمون همونی که عکساش رو بهت نشون دادم اون خیلی جذاب و کیوته ولی میترسم اونم منو مثل لویا و کاملی گول بزنه بخاطر همین نزدیکش نشدم ولی میدونی خیلی دوست دارم باهاش دوست بشم من تا حالا هیچ دوستی نداشتم
زیییینگ
اووو زنگ خورد بهتره برم مراقب خودت باش سولی من،
من دیگه میرم
داشت میومد زدد پشت یه درخت قایم شدم تا منو نبینه وقتی رفت پیش اون گل نشستم پس اسمت سولیه میدونی اسم اون پسری که تازه کنارت بود چیه من ندیدمش ولی امیدوارم ببینمش به نظر آدم خوبی میومد
وای زنگ خورده بهتره برم فعلا خداحافظ کوچولو قول میدم بازم بهت سر بزنم
۳۶.۴k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.