رمان سفر برای عشق پارت ۱
رمان سفر برای عشق پارت ۱
ویو ا/ت
چند ماهی میشد که دوست پسرم تهیونگ رو ندیده بودم پس تصمیم گرفتیم که خانوادگی بریم کره پس به مامانم اینا گفتم پدرم گفت این بار عمت هم با شوهرش میخواد بیاد و من که راضی نبودم اونا بیان مجبوری قبول کردم پس به عمم اینا زنگ زدم و گفتم که فردا ساعت ۷ صبح بلیط داریم اونا هم .فتن باشه ما آماده میشیم پس خودم هم رفتم وسایل های مورد نیازم رو برداشتم
ویو صبح
خب دیگه صبح شده پاشم برم مامانم اینارو هم بیدار کنم
ا/ت : مامان بابا بیدار شید دیر میشه ها
مادر ا/ت : باشه دخترم برو صبحونه بخور تا ما هم بیاییم
رفتم صبحونه رو حاضر کردم و رفتم اتاقم تا لباسم رو بپوشم دیدم ساعت شده ۵ و نیم پس به مامانم گفتم که زود باشید دنبال عمه اینا هم میریم ها
خب حالا بعد از هزار سال آماده شدیم و رفتیم دنبال عمم اینا بعد از اینکه اونا رو برداشتیم رفتیم سمت فرودگاه
ویو داخل فرودگاه
منتظر موندیم تا صدامون کنن خب دیگه بعد از اینکه صدامون کردن رفتیم و بعد نشستیم داخل هواپیما و صبر کردیم تا حرکت کنه
بعد از چند ساعت رسیدیم سئول اوپا بهم زنگ زد منم با خوشحالی جواب دادم گفتم
ا/ت : الو ...... تهیونگااااا
تهیونگ : چاگیا ! کجایی الان دلم بهت تنگ شده
ا/ت : داریم میریم هتل
بعدش .فتم که اونا بهت زنگ میزنم چون نمیتونستم حرف بزنم باید میرفتیم سمت هتل عجیب بود یا اینکه من عمارت داشتم تو کره بازم رفتیم هتل چون نمیخواستم عمم اینا وضع زندگیم رو ببینن پس رفتیم سمت هتل و یه هتل ۵ ستاره که واقعا عالی بود رو رزو کردیم من واقا خیلی خوشحال بودم دوست زنگ زد
ا/ت : الو.......
دوست ا/ت : میبینم که ما رو ول میکنی و تنها میری کره !
ا/ت : کجایی الان ؟
دوست ا/ت : کره جنوبی چرا ؟
ا/ت : میای هتل یه چند روز اینجا پیش من باشی ؟
دوست ا/ت : باشه لوکیشن بفرست ولی ببینم مگه تو توی کره یه عمارت بزرگ نداری هاپس چرا رقتی هتل ها ؟
ا/ت : تو بیا بعدا بهت توضیح میدم
ادامه دارد...............
اسلاید ۲ میکاپ ا/ت
اسلاید ۳ لباس ا/ت
ویو ا/ت
چند ماهی میشد که دوست پسرم تهیونگ رو ندیده بودم پس تصمیم گرفتیم که خانوادگی بریم کره پس به مامانم اینا گفتم پدرم گفت این بار عمت هم با شوهرش میخواد بیاد و من که راضی نبودم اونا بیان مجبوری قبول کردم پس به عمم اینا زنگ زدم و گفتم که فردا ساعت ۷ صبح بلیط داریم اونا هم .فتن باشه ما آماده میشیم پس خودم هم رفتم وسایل های مورد نیازم رو برداشتم
ویو صبح
خب دیگه صبح شده پاشم برم مامانم اینارو هم بیدار کنم
ا/ت : مامان بابا بیدار شید دیر میشه ها
مادر ا/ت : باشه دخترم برو صبحونه بخور تا ما هم بیاییم
رفتم صبحونه رو حاضر کردم و رفتم اتاقم تا لباسم رو بپوشم دیدم ساعت شده ۵ و نیم پس به مامانم گفتم که زود باشید دنبال عمه اینا هم میریم ها
خب حالا بعد از هزار سال آماده شدیم و رفتیم دنبال عمم اینا بعد از اینکه اونا رو برداشتیم رفتیم سمت فرودگاه
ویو داخل فرودگاه
منتظر موندیم تا صدامون کنن خب دیگه بعد از اینکه صدامون کردن رفتیم و بعد نشستیم داخل هواپیما و صبر کردیم تا حرکت کنه
بعد از چند ساعت رسیدیم سئول اوپا بهم زنگ زد منم با خوشحالی جواب دادم گفتم
ا/ت : الو ...... تهیونگااااا
تهیونگ : چاگیا ! کجایی الان دلم بهت تنگ شده
ا/ت : داریم میریم هتل
بعدش .فتم که اونا بهت زنگ میزنم چون نمیتونستم حرف بزنم باید میرفتیم سمت هتل عجیب بود یا اینکه من عمارت داشتم تو کره بازم رفتیم هتل چون نمیخواستم عمم اینا وضع زندگیم رو ببینن پس رفتیم سمت هتل و یه هتل ۵ ستاره که واقعا عالی بود رو رزو کردیم من واقا خیلی خوشحال بودم دوست زنگ زد
ا/ت : الو.......
دوست ا/ت : میبینم که ما رو ول میکنی و تنها میری کره !
ا/ت : کجایی الان ؟
دوست ا/ت : کره جنوبی چرا ؟
ا/ت : میای هتل یه چند روز اینجا پیش من باشی ؟
دوست ا/ت : باشه لوکیشن بفرست ولی ببینم مگه تو توی کره یه عمارت بزرگ نداری هاپس چرا رقتی هتل ها ؟
ا/ت : تو بیا بعدا بهت توضیح میدم
ادامه دارد...............
اسلاید ۲ میکاپ ا/ت
اسلاید ۳ لباس ا/ت
۱۰.۷k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.