Part=9
ددی فاکر وحشی
ویو جیهان
دستاشو به تاج تخت بستم و....(ورفت نماز بخونه)
.
.
.
ویو جیهان
..پرش زمان ب صبح روز بعد نماز 😂😈
با نور خورشیدی ک دقیق به صورتم میتابید بیدار شدم دیدم سوهی تو بغلمه و قشنگ خودشو جا داده بود (لخت بودن)
خیلی هاته داشتم ب لباش نگا میکردم میخواستم ببوسم ولی ترسیدم ک دوباره تحریک شم و اذیتش کنم چون دیروز باهاش خیلی خشن بودم ... (و اینکه دیگ خودتون میدونید) پاشدم رفتم حموم کردم لباس پوشیدم و رفتم پایین صبحانه بخورم
ویو سوهی
بیدار شدم ساعت ۱۰ صبح بود خیلی زیر دلم درد میکرد پشت سرمو نگا کردم جیهان نیس ای ک خدا ببرتت بی رحم با من چیکار کرد من فقط میخوام بدونم ک گناه کدوم کارمو دارم پس میدم خدایااااااا میخواستم برم حموم ک یکی وارد اتاق شد جیهان بود سریع خودمو زدم بخوابیدن
لی جیهان :خودتو نزن ب کوچه علی چپ میدونم بیداری پاشو یا دیروزو یادت رفت میخوای دوباره تنبیهت کنم
+بیدار شدم ولی اصن بهش نگا نکردم چون لخت بودم پتورو رو خودم محکم گرفته بودم (چیو محکم گرفتی عزیزم مگ دیروز یادت نیس باهات چیکار کرد 😕)
جیهان:الان مثلا پتو رو دور خودت اینطوری انداختی من نمیتونم بردارم ببینمت
بعد یادت نره ک چیشد
الان هم برو پاشو حموم کن
+چشم ولی برو بیرون
جیهان:نمیرم
+بیخیال 😒😑
پتورو انداختم پاشدم چون چاره ای نیس رفتم حموم کردم و اومدم بیرون فقط حوله دورم بود جیهان هنوز تو اتاق بود رو تخت دراز کشیده بود
من رفتم پیش اینه ک موهامو سشوار کنم
متوجه کیس مارکای بدنم شدم و .......
ببخشید بچه ها حال ندارم زیادتر بنویسم ولی قول میدم از این ب بعد بیشتر میزارم حمایت کنید لطفا
شرایط نداریم ولی میخوام هر کدوم ک خوند کامنت بزاره
فالو کنید لطفاً
ویو جیهان
دستاشو به تاج تخت بستم و....(ورفت نماز بخونه)
.
.
.
ویو جیهان
..پرش زمان ب صبح روز بعد نماز 😂😈
با نور خورشیدی ک دقیق به صورتم میتابید بیدار شدم دیدم سوهی تو بغلمه و قشنگ خودشو جا داده بود (لخت بودن)
خیلی هاته داشتم ب لباش نگا میکردم میخواستم ببوسم ولی ترسیدم ک دوباره تحریک شم و اذیتش کنم چون دیروز باهاش خیلی خشن بودم ... (و اینکه دیگ خودتون میدونید) پاشدم رفتم حموم کردم لباس پوشیدم و رفتم پایین صبحانه بخورم
ویو سوهی
بیدار شدم ساعت ۱۰ صبح بود خیلی زیر دلم درد میکرد پشت سرمو نگا کردم جیهان نیس ای ک خدا ببرتت بی رحم با من چیکار کرد من فقط میخوام بدونم ک گناه کدوم کارمو دارم پس میدم خدایااااااا میخواستم برم حموم ک یکی وارد اتاق شد جیهان بود سریع خودمو زدم بخوابیدن
لی جیهان :خودتو نزن ب کوچه علی چپ میدونم بیداری پاشو یا دیروزو یادت رفت میخوای دوباره تنبیهت کنم
+بیدار شدم ولی اصن بهش نگا نکردم چون لخت بودم پتورو رو خودم محکم گرفته بودم (چیو محکم گرفتی عزیزم مگ دیروز یادت نیس باهات چیکار کرد 😕)
جیهان:الان مثلا پتو رو دور خودت اینطوری انداختی من نمیتونم بردارم ببینمت
بعد یادت نره ک چیشد
الان هم برو پاشو حموم کن
+چشم ولی برو بیرون
جیهان:نمیرم
+بیخیال 😒😑
پتورو انداختم پاشدم چون چاره ای نیس رفتم حموم کردم و اومدم بیرون فقط حوله دورم بود جیهان هنوز تو اتاق بود رو تخت دراز کشیده بود
من رفتم پیش اینه ک موهامو سشوار کنم
متوجه کیس مارکای بدنم شدم و .......
ببخشید بچه ها حال ندارم زیادتر بنویسم ولی قول میدم از این ب بعد بیشتر میزارم حمایت کنید لطفا
شرایط نداریم ولی میخوام هر کدوم ک خوند کامنت بزاره
فالو کنید لطفاً
۴.۳k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.