هکر لجباز من پارت ۵ 🎧💫 (:
[ ببخشید بچه ها تو پارت قبل یادم رفت بگم اون لباس اسلاید ۲ لباس خواب جیناست که عوض میکنه ]
جینا : رفتم یه دوش گرفتم اومدم موهامو خشک کردم و لباس مرتب پوشیدم که خدمتکار اومد و گفت شام حاضره منم یه برق لب زدم و رفتم طبقه پایین .
ب/ج : اومدی دخترم !
جینا : بله !
شروع کردم به خوردن ولی حس کردم غذا تنده با سرعت رفتم یه لیوان آب خوردم برگشتم جین با پوزخند نگام میکرد بابا هم نگران اومد سمتم .
ب/ج : دخترم خوبی ؟
جینا : بله پدر چیزی نیس فقط سیر شدم .
رفتم اتاقم و واسه جین یه نقشه ی درست حسابی کشیدم .
* ساعت ۱۰:۴۵ *
جینا : رفتم آشپز خونه و تند ترین سس فلفل رو برداشتم و رفتم اتاق جین و سمت دستشویی رفتم خمیر دندانشو برداشتم و کل سس رو توش خالی کردم سریع خارج شدم و رفتم اتاقم .
از زبان جین :
رفتم اتاقم جینا خیلی مشکوک میزد توجهی نکردم رفتم مسواک زدم ولی بعد حس کردم دهنم میسوزه دیگه تحملم تموم شد دويدم پایین و تا میتونستم آب خوردم رفتم اتاقم و یه نگاهی به مسواک و خمیر دندون کردم دیدم خمیر دندون رنگش قرمز شده ....
جیییییییینااااااااااااااااااااااااا
جینا : با صدایه داد جین گرخیدم ولی دلم خنک شد حقشه هر جور باهام رفتار کنه همونطور رفتار میکنم .
تو همین فکرا بودم که یهو در اتاقم با شتاب باز شد و جین اومد داخل از عصبانیت رگ گردنش زده بود بیرون به طرفم حمله کرد جوری که من پرت شدم رو تخت اونم افتاد روم از موهام گرفت و میکشید منم موهایه اونو انقد غرق دعوا بودیم که اصلا متوجه موقعیتمون که من رو تخت و جین روم بود نشدیم.
جین : داشتیم دعوا میکردیم که بابام با دستیارش اومدن داخل و همونطور داد و بیداد میکردیم بابام منو گرفت دستیارشم جینا رو منو جینا دست و بالگ میزدیم تا ولمون کنن تا بتونیم همو ناقص کنیم ولی من زورم بیشتر از این حرفا بود رفتم جینا رو از تو بغل دستیار بابام در آوردم و بهم حمله کردیم .
ب/ج : بهتره بریم وگرنه ماهم شکارشون میشیم .
جینا : بابایه جین و دستیارش رفتن منو جینم بالش برداشته بودیم و تو صورت هم میکوبیدیم جوری که بالشت ها پاره شده بود و زمین و هوا فقط پَر بود .
جین : بلخره همو ول کردیم و خوابمون برد .
ادامه دارد ......
__________
لايک و کامنت ♡
جینا : رفتم یه دوش گرفتم اومدم موهامو خشک کردم و لباس مرتب پوشیدم که خدمتکار اومد و گفت شام حاضره منم یه برق لب زدم و رفتم طبقه پایین .
ب/ج : اومدی دخترم !
جینا : بله !
شروع کردم به خوردن ولی حس کردم غذا تنده با سرعت رفتم یه لیوان آب خوردم برگشتم جین با پوزخند نگام میکرد بابا هم نگران اومد سمتم .
ب/ج : دخترم خوبی ؟
جینا : بله پدر چیزی نیس فقط سیر شدم .
رفتم اتاقم و واسه جین یه نقشه ی درست حسابی کشیدم .
* ساعت ۱۰:۴۵ *
جینا : رفتم آشپز خونه و تند ترین سس فلفل رو برداشتم و رفتم اتاق جین و سمت دستشویی رفتم خمیر دندانشو برداشتم و کل سس رو توش خالی کردم سریع خارج شدم و رفتم اتاقم .
از زبان جین :
رفتم اتاقم جینا خیلی مشکوک میزد توجهی نکردم رفتم مسواک زدم ولی بعد حس کردم دهنم میسوزه دیگه تحملم تموم شد دويدم پایین و تا میتونستم آب خوردم رفتم اتاقم و یه نگاهی به مسواک و خمیر دندون کردم دیدم خمیر دندون رنگش قرمز شده ....
جیییییییینااااااااااااااااااااااااا
جینا : با صدایه داد جین گرخیدم ولی دلم خنک شد حقشه هر جور باهام رفتار کنه همونطور رفتار میکنم .
تو همین فکرا بودم که یهو در اتاقم با شتاب باز شد و جین اومد داخل از عصبانیت رگ گردنش زده بود بیرون به طرفم حمله کرد جوری که من پرت شدم رو تخت اونم افتاد روم از موهام گرفت و میکشید منم موهایه اونو انقد غرق دعوا بودیم که اصلا متوجه موقعیتمون که من رو تخت و جین روم بود نشدیم.
جین : داشتیم دعوا میکردیم که بابام با دستیارش اومدن داخل و همونطور داد و بیداد میکردیم بابام منو گرفت دستیارشم جینا رو منو جینا دست و بالگ میزدیم تا ولمون کنن تا بتونیم همو ناقص کنیم ولی من زورم بیشتر از این حرفا بود رفتم جینا رو از تو بغل دستیار بابام در آوردم و بهم حمله کردیم .
ب/ج : بهتره بریم وگرنه ماهم شکارشون میشیم .
جینا : بابایه جین و دستیارش رفتن منو جینم بالش برداشته بودیم و تو صورت هم میکوبیدیم جوری که بالشت ها پاره شده بود و زمین و هوا فقط پَر بود .
جین : بلخره همو ول کردیم و خوابمون برد .
ادامه دارد ......
__________
لايک و کامنت ♡
۲.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.