-تو دفتر خاطراتش به زیبایی نوشته بود:
-تو دفتر خاطراتش به زیبایی نوشته بود:
''دلتنگی شبیه یه درد پنهون خیلی عمیقه،توجمعیت،حرف میزنیو میخندی..
به روز مرگیت میرسی اما نهایتن به محض اینکه تنها شی؛
دستتو میگیری به اولین ستون وتکیه میدی بهش،چشماتو از درد فشار میدی...,
از درد خم میشی،دلتنگی شبیه زخمیه که بُرشش روی انگشتات به یک سانتم نمیرسه!
اما عمقش تا مغز استخونه:)
''دلتنگی شبیه یه درد پنهون خیلی عمیقه،توجمعیت،حرف میزنیو میخندی..
به روز مرگیت میرسی اما نهایتن به محض اینکه تنها شی؛
دستتو میگیری به اولین ستون وتکیه میدی بهش،چشماتو از درد فشار میدی...,
از درد خم میشی،دلتنگی شبیه زخمیه که بُرشش روی انگشتات به یک سانتم نمیرسه!
اما عمقش تا مغز استخونه:)
۳.۵k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.