part¹⁹🐊🧋🫐
چرا باید خودشو پنهان کنه؟
شین هه « شما... شما دوتا چه نسبتی با هم دارین؟
جیمین « بهش نگفتی کی هستی؟
بکهیون « بس کن جیمین! زندگی و هویت من هیچ ربطی به تو نداره... با هه کاری نداشته باش
جیمین « نترس با عروست کاری ندارم....
میرم توی ماشین پنج دقیقه بیشتر هم منتظر نمیمونم خانم هان
شین هه « حسابی گیج شده بودم ....مفهوم حرفهای جیمین و بکهیون رو اصلا نمیفهمیدم.... بک تو چطور جیمین رو میشناسی؟
بکهیون « استاد پارکی که میگفتی جیمین بود؟؟؟
شین هه « اره... یه استاد پارک بیشتر
نداریم بک! ولی اون چطور تو رو میشناسه؟
بکهیون « فعلا برو.... وقتی برگشتی همه چی رو توضیح میدم!
شین هه « خب باشه... مراقب خودت باش
بکهیون « اوهوم! بعد از رفتن شین هه وا رفته روی صندلی نشستم و مسیر رفتنش رو دنبال کردم.... زمانی که از پارک جیمین صحبت میکرد فکرشم نمیکردم برادر خودم باشه! با خودم گفتم شاید یه نفر دیگه با همین اسم و رسم وجود داشته باشه اما اشتباه میکردم.... جیمین هنوزم همون جیمین بود!
شین هه « وقتی سوار ماشین شدم فهمیدم موضوع از اون چیزی که فکرشو میکردم جدی تر بود! تا حالا جیمین رو اینقدر عصبی ندیده بودم...... وسطای راه بودیم که یهویی پرسید
جیمین « بک رو از کی تا حالا میشناسی؟
شین هه « خب دقیقا از همون روزی که از خانواده رونده شدم.... اون ادم خیلی خوبیه! ولی شما دوتا چطور همو میشناسید؟
جیمین « درباره خانواده اش چیزی بهت نگفته؟
شین هه « نه!
جیمین « پس اگه سوالی داری بعدا از خودش بپرس
.....بازگذشت به گذشته.....
آری « فکر میکردم خیلی راحت درخواست دوجین رو رد میکنه اما این کار رو کرد..... همراه ولیعهد به محل تمرین افراد گارد ویژه اومدیم اما واقعیت صد برابر ترسناک تر از حرفا بود! تمریناتشون واقعا سخت بود..... اینکه بتونی دووم بیاری و یه افسر بالا رتبه بشی کار خیلی سختی بود
جیمین « خیلی خب! هر تازه واردی که وارد اینجا میشه یک هفته فرصت داره خودشو جمع و جور کنه.... شما هم یه هفته فرصت دارین از آزمون های ورودی رد بشین و به افراد گارد بپیوندین اما اگه نتونستین! به خاطر به چالش کشیدن من مجازات میشید! نظرتون چیه؟
دوجین « قبوله سرورم
شین هه « بخشی که ما واردش شده بودیم قسمت خوب ماجرا بود! مبارزه و نبرد اصلی کمی پایین تر در محوطه شرقی قصر بود..... جایی که همه افراد عادی و اشراف زاده ها برای ورود به اینجا به جون هم اوفتاده بودن..... کمی بعد سر و کله رئیس گارد و بقیه مقامات بلند مرتبه پیدا شد
پارک جین
( رئیس سونگریم :محل آموزش جادوگر ها )« خوش اومدین سرورم
جیمین « ممنون.... این سه نفر از امروز همراه با تازه وارد ها آموزش میبینن
پارک جین « به صورت ویژه؟
شین هه « شما... شما دوتا چه نسبتی با هم دارین؟
جیمین « بهش نگفتی کی هستی؟
بکهیون « بس کن جیمین! زندگی و هویت من هیچ ربطی به تو نداره... با هه کاری نداشته باش
جیمین « نترس با عروست کاری ندارم....
میرم توی ماشین پنج دقیقه بیشتر هم منتظر نمیمونم خانم هان
شین هه « حسابی گیج شده بودم ....مفهوم حرفهای جیمین و بکهیون رو اصلا نمیفهمیدم.... بک تو چطور جیمین رو میشناسی؟
بکهیون « استاد پارکی که میگفتی جیمین بود؟؟؟
شین هه « اره... یه استاد پارک بیشتر
نداریم بک! ولی اون چطور تو رو میشناسه؟
بکهیون « فعلا برو.... وقتی برگشتی همه چی رو توضیح میدم!
شین هه « خب باشه... مراقب خودت باش
بکهیون « اوهوم! بعد از رفتن شین هه وا رفته روی صندلی نشستم و مسیر رفتنش رو دنبال کردم.... زمانی که از پارک جیمین صحبت میکرد فکرشم نمیکردم برادر خودم باشه! با خودم گفتم شاید یه نفر دیگه با همین اسم و رسم وجود داشته باشه اما اشتباه میکردم.... جیمین هنوزم همون جیمین بود!
شین هه « وقتی سوار ماشین شدم فهمیدم موضوع از اون چیزی که فکرشو میکردم جدی تر بود! تا حالا جیمین رو اینقدر عصبی ندیده بودم...... وسطای راه بودیم که یهویی پرسید
جیمین « بک رو از کی تا حالا میشناسی؟
شین هه « خب دقیقا از همون روزی که از خانواده رونده شدم.... اون ادم خیلی خوبیه! ولی شما دوتا چطور همو میشناسید؟
جیمین « درباره خانواده اش چیزی بهت نگفته؟
شین هه « نه!
جیمین « پس اگه سوالی داری بعدا از خودش بپرس
.....بازگذشت به گذشته.....
آری « فکر میکردم خیلی راحت درخواست دوجین رو رد میکنه اما این کار رو کرد..... همراه ولیعهد به محل تمرین افراد گارد ویژه اومدیم اما واقعیت صد برابر ترسناک تر از حرفا بود! تمریناتشون واقعا سخت بود..... اینکه بتونی دووم بیاری و یه افسر بالا رتبه بشی کار خیلی سختی بود
جیمین « خیلی خب! هر تازه واردی که وارد اینجا میشه یک هفته فرصت داره خودشو جمع و جور کنه.... شما هم یه هفته فرصت دارین از آزمون های ورودی رد بشین و به افراد گارد بپیوندین اما اگه نتونستین! به خاطر به چالش کشیدن من مجازات میشید! نظرتون چیه؟
دوجین « قبوله سرورم
شین هه « بخشی که ما واردش شده بودیم قسمت خوب ماجرا بود! مبارزه و نبرد اصلی کمی پایین تر در محوطه شرقی قصر بود..... جایی که همه افراد عادی و اشراف زاده ها برای ورود به اینجا به جون هم اوفتاده بودن..... کمی بعد سر و کله رئیس گارد و بقیه مقامات بلند مرتبه پیدا شد
پارک جین
( رئیس سونگریم :محل آموزش جادوگر ها )« خوش اومدین سرورم
جیمین « ممنون.... این سه نفر از امروز همراه با تازه وارد ها آموزش میبینن
پارک جین « به صورت ویژه؟
۳۸.۸k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.