عشق یا بردگی(پارت چهارده)
واقعا منم دلم برات تنگ شده بود
*با همدیگه رفتین به خونه ی باجی*
باجی: تو بشین اینجا تو برم یه چیزی بیارم راستی تو گشنت نیست
چرا اتفاقاً خیلی گشنمه اگه یه چیزی بیاری بخورم ممنونت میشم
باجی: مثلاً چی نودل خوبه
وای بر آخ جون همونو بیار
میره تو آشپزخونه و چند دقیقه بعد دوتا بشقاب نودل میاد
باجی: اینم نودل تو امیدوارم خوشت بیاد
وای ممنونم نودلهای تو حرف نداره
شغول خوردن میشی و تمومش میکنی
ممنون خیلی خوشمزه بود دلم برات دستپختت تنگ شده بود
باجی: خواهش میکنم نظر لطفته یگم میخوای یه دوش بگیری
آره اگه بشه خیلی لازم دارم
باجی: باشه پس تاتو بری حموم منم برات لباس میارم
میری داخل حموم و مشغول به شستن خودت میشی بعد از یک ساعت میای بیرون
میبینی با یه غرق خون رو زمین افتاده و ران و ریندو با لبخندی بزرگ به جسم بیجونش نگاه میکنه
ریندو: اومدی عروسک اومدیم دنبالت که بریم خونه وسایلتو بردار داره دیر میشه
*با همدیگه رفتین به خونه ی باجی*
باجی: تو بشین اینجا تو برم یه چیزی بیارم راستی تو گشنت نیست
چرا اتفاقاً خیلی گشنمه اگه یه چیزی بیاری بخورم ممنونت میشم
باجی: مثلاً چی نودل خوبه
وای بر آخ جون همونو بیار
میره تو آشپزخونه و چند دقیقه بعد دوتا بشقاب نودل میاد
باجی: اینم نودل تو امیدوارم خوشت بیاد
وای ممنونم نودلهای تو حرف نداره
شغول خوردن میشی و تمومش میکنی
ممنون خیلی خوشمزه بود دلم برات دستپختت تنگ شده بود
باجی: خواهش میکنم نظر لطفته یگم میخوای یه دوش بگیری
آره اگه بشه خیلی لازم دارم
باجی: باشه پس تاتو بری حموم منم برات لباس میارم
میری داخل حموم و مشغول به شستن خودت میشی بعد از یک ساعت میای بیرون
میبینی با یه غرق خون رو زمین افتاده و ران و ریندو با لبخندی بزرگ به جسم بیجونش نگاه میکنه
ریندو: اومدی عروسک اومدیم دنبالت که بریم خونه وسایلتو بردار داره دیر میشه
۱۱.۰k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.