مرحله پنجم اعزاداری پارت 51
مرحله پنجم اعزاداری پارت 51
همراهش اهنگ "قبل اینکه بری" دورچی رو گوش بدین
ـ الو
یونجون ـ کجای؟
ـ تا یه ربع دیگه رسیدیم خونه
یونجون ـ اوکی ما منتظریم
ـ باشه خدافظ
گوشیو قطع کردم
بعد از ربع ساعت رسیدیم
از ماشین پیاده شدم و ساکمو برداشتم میخواستم با جونگ کوک خدافظی کنم اما نمیدونستم چی بگم
جونگ کوک ـ مراقب خودت باش چه امروز چه بقیه روز ها
ـ عا، باشه
جونگ کوک ـ...
ـ خیلی خب دیگه خدافظ
تا اومدم برم دستمو گرفت و کشید سمت خودش منو بغل کرد، نمیدونم چی شد بعد چند دقیقه جدا شدیم که
جونگ کوک ـ خدافظ
سوار ماشین شدو رفت یه خنده ای کردم و رفتم داخل خونه
ـ واای هیجا خونه ی خود ادم نمیشه
خاله ـ اتتتتت
ـ یا خدا
خاله ـ دختر حالت خوبه اون عفریته کاری باهات نکرد؟
ـ نه بابا
خاله ـ اخیش خیالم راحت شد الان که دیدمت
ـ به هی سون که چیزی نگفتی
خاله ـ نه ن.. گفتم
ـ گفتی؟*متعجب *
خاله ـ نههه
ـ مطمئن؟
خاله ـ وااای نه چیزی نگفتم
ـ خب خوبه
یونجو اومد بغلم کرد و بعد یونجون
در گوش یونجون اروم گفتم
ـ بعد بیا تو اتاقم کارت دارم
یونجون ـ باشه*اروم*
جلوی خاله مجبور بودم جیهیون رو بغل کنم که جیهیون تو گوشم اروم گفت
جیهیون ـ اگه خبر داشتم نمیزاشتم بری تو اون سگ خونه
چیزی نگفتم و از بغلش اومدم بیرون
ـ ممنون از استقبالتون
همراهش اهنگ "قبل اینکه بری" دورچی رو گوش بدین
ـ الو
یونجون ـ کجای؟
ـ تا یه ربع دیگه رسیدیم خونه
یونجون ـ اوکی ما منتظریم
ـ باشه خدافظ
گوشیو قطع کردم
بعد از ربع ساعت رسیدیم
از ماشین پیاده شدم و ساکمو برداشتم میخواستم با جونگ کوک خدافظی کنم اما نمیدونستم چی بگم
جونگ کوک ـ مراقب خودت باش چه امروز چه بقیه روز ها
ـ عا، باشه
جونگ کوک ـ...
ـ خیلی خب دیگه خدافظ
تا اومدم برم دستمو گرفت و کشید سمت خودش منو بغل کرد، نمیدونم چی شد بعد چند دقیقه جدا شدیم که
جونگ کوک ـ خدافظ
سوار ماشین شدو رفت یه خنده ای کردم و رفتم داخل خونه
ـ واای هیجا خونه ی خود ادم نمیشه
خاله ـ اتتتتت
ـ یا خدا
خاله ـ دختر حالت خوبه اون عفریته کاری باهات نکرد؟
ـ نه بابا
خاله ـ اخیش خیالم راحت شد الان که دیدمت
ـ به هی سون که چیزی نگفتی
خاله ـ نه ن.. گفتم
ـ گفتی؟*متعجب *
خاله ـ نههه
ـ مطمئن؟
خاله ـ وااای نه چیزی نگفتم
ـ خب خوبه
یونجو اومد بغلم کرد و بعد یونجون
در گوش یونجون اروم گفتم
ـ بعد بیا تو اتاقم کارت دارم
یونجون ـ باشه*اروم*
جلوی خاله مجبور بودم جیهیون رو بغل کنم که جیهیون تو گوشم اروم گفت
جیهیون ـ اگه خبر داشتم نمیزاشتم بری تو اون سگ خونه
چیزی نگفتم و از بغلش اومدم بیرون
ـ ممنون از استقبالتون
۵.۲k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.