رمان .
رمان .
با سیستم من بازی کن .☠
پارت ۱۵
تهیونگ ویو :
رفتم اون بیمارستان اما قبل از اون هوپی برام اطلاعات اون مامور مخفیه رو فرستاده بود. .... تازه بازرس پروندهی قتل لونا هم شده بود این بشر ....
وارد بیمارستان شدم ....از دارو خانهی بیمارستان یه داروی الکی بدونه نسخه خواستم و تا رفت بیاره رفتم و یه سرکی کشیدم توی اتاق پرستارا و کمد ا.ت رو دیدم ....
سریع اومدم بیرون اما وقتی ادر رفتم بیرون ....
از دور دیدمش .... خودش بود .....به سمت دارو خانه ی بیمارستان رفتم و از دور دباره قیافشو دیدم .....
اون یه جاسوس بیمارستانی بود ....
از همین طریق هم کوک رو گذارش داده و لابد الان به رابطه ی بین کوک و اون قتل لونا شک کرده ...
چون بیمارستان فقط دوخیابون و چند تا گوچه پس کوچه با محل حادثه قتل فاصله داشت .....
دارو ها رو گرفتم و از بیمارستان زدم بیرون ....
جیمین ویو :
با شوگا و نامی رفتیم تا از ریچارد اعتراف بگیریم ....
وارد اتاق شکنجه شدیم :
توی زندان مخفی ما چن تا اتاق وجود داشت راهرویی پیچ در پیچ به هم وصل شده بود خیلی تاریک بود و فقط ه چراق در هر ۴ متر تصب شده بود..........
و فضای خوفناکی برای کسانی که این جا زندانی کرده بودیم میساخت ......
وارد اتاق پنجم شدیم ...
ریچارد الان یه دو روزی میشد که غذانخورده بود ولی زندان بان روزی یه لیوان بهش اب میداد که فقط نمیره ........
سرش پایین بود ...فکر کنم بیهوش بود یا خوابش برده بود ...در هر حال یه سطل اب و یخ رو سرش خالی کردم ....که با وحشت بیدار شد ...
(ریچارد ÷ جیمین _نامی ×شوگا +)
÷چی ازم میخواین
_اسم اون کسی که گفته بود فقط با کوک قرار داد ببندی ....؟
÷.....از من چیزی ...نمیشنوی ..
_اوو واقعا بزار ببینم چه قدر زیر شکنجه های نامجون دووم میاری ....
بعد نامی جلو اومد و صورتشو تو دستاش گرفت ... به چپ و راست هدایتش کرد و بعد ولش کرد به سمت دیگری رفت .........
×میدونستوی قدیم روش هایی مه برای شکنجه استفادا میکردن خیلی درد ناک تر از الان بوده ؟
منم الان میخوام یکیشو رو تو امتحان کنم ... بعد روغنی که داشت توی ماهیتابه سرخ میشد رو اروم از روی شعله برداشت ......
به سمت ریچاد اومد
و ..... روغنو ریخت روی صورتش.....
دادش رفت تا اسمون هفتم و لی نامی همین جور داشت میریخت .....
÷ میگم ..میگم ..بسهههه .....
× زود باش بگو ....
÷اون اسمی ....از خوش بهم نگفت ... ولی من میدونم..... برای باند strange کار میکنه .....
اسم سردستشون الفاعه .......این فقط لغبشه که میدونم .... باور کنین چیز دیگه ای نمیدونم ......
+اسم یکی از زیر دستاش ؟
÷میگم.....لئوناردو اوانریچ ....
از اروپا براشون کار قاجاق میفرسته .........
نظرتون ؟
با سیستم من بازی کن .☠
پارت ۱۵
تهیونگ ویو :
رفتم اون بیمارستان اما قبل از اون هوپی برام اطلاعات اون مامور مخفیه رو فرستاده بود. .... تازه بازرس پروندهی قتل لونا هم شده بود این بشر ....
وارد بیمارستان شدم ....از دارو خانهی بیمارستان یه داروی الکی بدونه نسخه خواستم و تا رفت بیاره رفتم و یه سرکی کشیدم توی اتاق پرستارا و کمد ا.ت رو دیدم ....
سریع اومدم بیرون اما وقتی ادر رفتم بیرون ....
از دور دیدمش .... خودش بود .....به سمت دارو خانه ی بیمارستان رفتم و از دور دباره قیافشو دیدم .....
اون یه جاسوس بیمارستانی بود ....
از همین طریق هم کوک رو گذارش داده و لابد الان به رابطه ی بین کوک و اون قتل لونا شک کرده ...
چون بیمارستان فقط دوخیابون و چند تا گوچه پس کوچه با محل حادثه قتل فاصله داشت .....
دارو ها رو گرفتم و از بیمارستان زدم بیرون ....
جیمین ویو :
با شوگا و نامی رفتیم تا از ریچارد اعتراف بگیریم ....
وارد اتاق شکنجه شدیم :
توی زندان مخفی ما چن تا اتاق وجود داشت راهرویی پیچ در پیچ به هم وصل شده بود خیلی تاریک بود و فقط ه چراق در هر ۴ متر تصب شده بود..........
و فضای خوفناکی برای کسانی که این جا زندانی کرده بودیم میساخت ......
وارد اتاق پنجم شدیم ...
ریچارد الان یه دو روزی میشد که غذانخورده بود ولی زندان بان روزی یه لیوان بهش اب میداد که فقط نمیره ........
سرش پایین بود ...فکر کنم بیهوش بود یا خوابش برده بود ...در هر حال یه سطل اب و یخ رو سرش خالی کردم ....که با وحشت بیدار شد ...
(ریچارد ÷ جیمین _نامی ×شوگا +)
÷چی ازم میخواین
_اسم اون کسی که گفته بود فقط با کوک قرار داد ببندی ....؟
÷.....از من چیزی ...نمیشنوی ..
_اوو واقعا بزار ببینم چه قدر زیر شکنجه های نامجون دووم میاری ....
بعد نامی جلو اومد و صورتشو تو دستاش گرفت ... به چپ و راست هدایتش کرد و بعد ولش کرد به سمت دیگری رفت .........
×میدونستوی قدیم روش هایی مه برای شکنجه استفادا میکردن خیلی درد ناک تر از الان بوده ؟
منم الان میخوام یکیشو رو تو امتحان کنم ... بعد روغنی که داشت توی ماهیتابه سرخ میشد رو اروم از روی شعله برداشت ......
به سمت ریچاد اومد
و ..... روغنو ریخت روی صورتش.....
دادش رفت تا اسمون هفتم و لی نامی همین جور داشت میریخت .....
÷ میگم ..میگم ..بسهههه .....
× زود باش بگو ....
÷اون اسمی ....از خوش بهم نگفت ... ولی من میدونم..... برای باند strange کار میکنه .....
اسم سردستشون الفاعه .......این فقط لغبشه که میدونم .... باور کنین چیز دیگه ای نمیدونم ......
+اسم یکی از زیر دستاش ؟
÷میگم.....لئوناردو اوانریچ ....
از اروپا براشون کار قاجاق میفرسته .........
نظرتون ؟
۴.۲k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.