𝑷𝒂𝒓𝒕 17
به مدرسه رسیدم توی کلاس حواسم کنار درس نبود...جه هوا با دستش روی گردنش میکشه(منظورش میکشمته🗿🤌🏻)...کارم تمومههه...اونم بدجور...اما چرا جیمین باهام خوب رفتار میکرد با اینکه خیلی چیز ها تقصیر من بود و جیمین بخاطرشون اذیت شده...من احساس گناه میکنم اونم بدجور...
حواسم به همین چیز ها بود که با حرف استاد به خودم اومدم...
×فک کنم جیمین و ا/ت با هم دو روز دیگه پروژه شون رو ارائه میدن یا برای امروز بود؟...
+(از جام بلند شدم...) استاد پروژه ما گفته بودین که دو روز دیگه ارائه بدیم.
(چه زمان زود گذشت!...انگار همین دیروز بود که قبول کردم این پروژه رو...)
کلاس که تموم شد رفتم سمت حیاط و به دیوار تکیه دادم و به جایی نامعلوم خیره شده بودم آه...سرم...بدجور درد میکنه رفتم سمت کمدم کیفمو برداشتم قرص و آب و برداشتم و خوردم...گذاشتم توی کیفم و خواستم در کمدمو ببندم کسی دیگه ای بست...پشت در ...جه هوا بود!...
/داشتی تعقیبمون میکردی؟
+چی!؟منظورت چیه؟
/خودت خوب میدونی...ببرینش...
+هی ولم کنین...چیکارم دارین...(بردن توی دستشویی و منو هل دادن روی زمین و همه رفتن بیرون من و جه هوا توی دستشویی بودیم...خواستم بلند جه هوا اومد سمتم و به دلم یک مشت محکم زد...وسطشم هی حرف میزد)
(هر سه نقطه ای که میزارم یعنی داره ا/ت بدبختو یک مشت میزنه تو دلش...🗿⚰️)
/تو...فقط بیا زندگیم و عشق بین من و جیمینو بهم بریز...اون دوست نداره تلاش نکن بچه پرو...فهمیدی؟(قفلی زده رو فهمیدی 😂👌🏻🗿)
ادامه دارد
شرط نداریم
شرط رفته تعطیلات 🗿👌🏻✨
حواسم به همین چیز ها بود که با حرف استاد به خودم اومدم...
×فک کنم جیمین و ا/ت با هم دو روز دیگه پروژه شون رو ارائه میدن یا برای امروز بود؟...
+(از جام بلند شدم...) استاد پروژه ما گفته بودین که دو روز دیگه ارائه بدیم.
(چه زمان زود گذشت!...انگار همین دیروز بود که قبول کردم این پروژه رو...)
کلاس که تموم شد رفتم سمت حیاط و به دیوار تکیه دادم و به جایی نامعلوم خیره شده بودم آه...سرم...بدجور درد میکنه رفتم سمت کمدم کیفمو برداشتم قرص و آب و برداشتم و خوردم...گذاشتم توی کیفم و خواستم در کمدمو ببندم کسی دیگه ای بست...پشت در ...جه هوا بود!...
/داشتی تعقیبمون میکردی؟
+چی!؟منظورت چیه؟
/خودت خوب میدونی...ببرینش...
+هی ولم کنین...چیکارم دارین...(بردن توی دستشویی و منو هل دادن روی زمین و همه رفتن بیرون من و جه هوا توی دستشویی بودیم...خواستم بلند جه هوا اومد سمتم و به دلم یک مشت محکم زد...وسطشم هی حرف میزد)
(هر سه نقطه ای که میزارم یعنی داره ا/ت بدبختو یک مشت میزنه تو دلش...🗿⚰️)
/تو...فقط بیا زندگیم و عشق بین من و جیمینو بهم بریز...اون دوست نداره تلاش نکن بچه پرو...فهمیدی؟(قفلی زده رو فهمیدی 😂👌🏻🗿)
ادامه دارد
شرط نداریم
شرط رفته تعطیلات 🗿👌🏻✨
۸.۲k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.