شوهر سخت گیر من پارت ۱۳
《شوهر سخت گیر من》
𝕡𝕒𝕣𝕥➊➌
"شب"
ا/ت ویو:
جونگکوک هم اومده بود همه رو مبل
نشسته بودند داشتن سریال میدیدند
+عروس برام یه قهوه بیار
ا/ت: باشه
رفتم آشپزخانه یه قهوه درست کردم
و آوردم داشتم میاوردم که یهو قهوه
از دستم افتاد بعد سیاهی مطلق
"پایان ا/ت ویو"
جونگکوک ویو:
داشتم کارمو میکردم که صدای شکستن
اومد که دیدم ا/تب بیهوش افتاده رو زمین و رفتم سراغش
کوک: ا/ت پاشو ا/ت
کوک: بابا به دکتر زنگ بزن بیاد
_باشه پسرم
من ا/ت رو زود بردم رو تخت بعد یه رب
دکتر اومد(علامت دکتر-)
-شما برید بیرون
کوک: آخه
+پسرم
کوک: باشه
و از اتاق بیرون رفتم
کوک: یعنی چش شده
_نگران نباش پسرم
دکتر از اتاق اومد بیرون
کوک: چش بود
-ایشون فشار شان افتاده بود و..
کوک: و چی
-تبریک میگم همسر تون باردارن
کوک: چی چند روزشه
-سه روز
کوک: ممنون
_من همراهی شون میکنم
کوک: مامان من دارم بابا میشم*ذوق*
+تبریک میگم پسرم کارتو خوب انجام دادی
÷تبریک میگم
کوک: ممنون من میرم اتاقم یه سری به
ا/ت بزنم
+باشه برو
و رفتم اتاقمون
"پایان کوک ویو"
ا/ت بهوش اومده بود رو تخت نشسته
بود
کوک: چطوری
ا/ت: خوبم
کوک: یه خبر خوب دارم برات
ا/ت: چی
کوک: تو حامله ای
ا/ت: امم*🙂*
کوک: خوشحال نشدی که داری مامان میشی
ا/ت: چرا خوشحال شدم حالا یه شکلات بده بهم
کوک: بچم هوس شکلات کرده
و کوک یه شکلات به ا/ت داد و ا/ت هم
خوردش
ا/ت: این کاغذ رو بگیر و بنداز سطل اشغال
کوک کاغذ و گرفت و انداخت سطل اشغال و با چیزی که تو سطل اشغال دید تعجب کرد و یکم عصبانی شد
کوک: این چیه تو میدونستی و به من
نگفتی ها
ا/ت ویو:
حالا چه خاکی سرم بریزم فهمیدش
ا/ت: خوب من
کوک: تو چی
یکم میترسیدم برای همین زود گفتم: میخاستم بچه رو سقطش کنم
کوک یه نفسی کشید و اومد کنار من
رو تخت نشستو دستانو گرفت
کوک: عزیزم تو که میدونی من چقدر
بچه دوست دارم اونوقت میخاستی
بدون اجازه ی من سقطش کنی
ا/ت: خوب من آماده نیستم بیا تا
دیر نشده سقطش کنیم
کوک: حرفشم نزن
ا/ت: باشه
دست رو شکمم گذاشتمو اروم تو دلم گفتم: کوچولو درسته برای آمدنت اماده نیستم و میخام سقطتت کنم ولی بخاطر
بابات نگهت میدارم امیدوارم پدرمو در نیاری
کوک: چیزی هوس نکردی چیزی لازم نداری
ا/ت: نه
کوک....
ادامه دارد..
شرط:
لایک: ۴۰
کامنت: هر کدوم تون باید یه کامنت بزارین و گرنه از پارت بعدی خبری نیست
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
𝕡𝕒𝕣𝕥➊➌
"شب"
ا/ت ویو:
جونگکوک هم اومده بود همه رو مبل
نشسته بودند داشتن سریال میدیدند
+عروس برام یه قهوه بیار
ا/ت: باشه
رفتم آشپزخانه یه قهوه درست کردم
و آوردم داشتم میاوردم که یهو قهوه
از دستم افتاد بعد سیاهی مطلق
"پایان ا/ت ویو"
جونگکوک ویو:
داشتم کارمو میکردم که صدای شکستن
اومد که دیدم ا/تب بیهوش افتاده رو زمین و رفتم سراغش
کوک: ا/ت پاشو ا/ت
کوک: بابا به دکتر زنگ بزن بیاد
_باشه پسرم
من ا/ت رو زود بردم رو تخت بعد یه رب
دکتر اومد(علامت دکتر-)
-شما برید بیرون
کوک: آخه
+پسرم
کوک: باشه
و از اتاق بیرون رفتم
کوک: یعنی چش شده
_نگران نباش پسرم
دکتر از اتاق اومد بیرون
کوک: چش بود
-ایشون فشار شان افتاده بود و..
کوک: و چی
-تبریک میگم همسر تون باردارن
کوک: چی چند روزشه
-سه روز
کوک: ممنون
_من همراهی شون میکنم
کوک: مامان من دارم بابا میشم*ذوق*
+تبریک میگم پسرم کارتو خوب انجام دادی
÷تبریک میگم
کوک: ممنون من میرم اتاقم یه سری به
ا/ت بزنم
+باشه برو
و رفتم اتاقمون
"پایان کوک ویو"
ا/ت بهوش اومده بود رو تخت نشسته
بود
کوک: چطوری
ا/ت: خوبم
کوک: یه خبر خوب دارم برات
ا/ت: چی
کوک: تو حامله ای
ا/ت: امم*🙂*
کوک: خوشحال نشدی که داری مامان میشی
ا/ت: چرا خوشحال شدم حالا یه شکلات بده بهم
کوک: بچم هوس شکلات کرده
و کوک یه شکلات به ا/ت داد و ا/ت هم
خوردش
ا/ت: این کاغذ رو بگیر و بنداز سطل اشغال
کوک کاغذ و گرفت و انداخت سطل اشغال و با چیزی که تو سطل اشغال دید تعجب کرد و یکم عصبانی شد
کوک: این چیه تو میدونستی و به من
نگفتی ها
ا/ت ویو:
حالا چه خاکی سرم بریزم فهمیدش
ا/ت: خوب من
کوک: تو چی
یکم میترسیدم برای همین زود گفتم: میخاستم بچه رو سقطش کنم
کوک یه نفسی کشید و اومد کنار من
رو تخت نشستو دستانو گرفت
کوک: عزیزم تو که میدونی من چقدر
بچه دوست دارم اونوقت میخاستی
بدون اجازه ی من سقطش کنی
ا/ت: خوب من آماده نیستم بیا تا
دیر نشده سقطش کنیم
کوک: حرفشم نزن
ا/ت: باشه
دست رو شکمم گذاشتمو اروم تو دلم گفتم: کوچولو درسته برای آمدنت اماده نیستم و میخام سقطتت کنم ولی بخاطر
بابات نگهت میدارم امیدوارم پدرمو در نیاری
کوک: چیزی هوس نکردی چیزی لازم نداری
ا/ت: نه
کوک....
ادامه دارد..
شرط:
لایک: ۴۰
کامنت: هر کدوم تون باید یه کامنت بزارین و گرنه از پارت بعدی خبری نیست
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۱۰۴.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.