♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!!
nancy and jin🌑
parte ۹:) آخر
. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •.'. •. •. •. •. •. •. •.'. •. •. •.•
(آیا من برای هویچ فیک مینویسم؟ تو این هفته فقط امتحان داشتیم:/فقط سعی میکنم که بنویسم:)
༺༺༺༺༺༺༺༻༻༻༻༻༻༻༻༻
نانسی: تو واقعا؟ دوسم داری؟؟؟؟
جین: ببین اصلا حالم خوب نیست و نمیدونم چی میگم پس ولم کن نانسی
نانسی: ولی تو گفتی دوسم داری؟
جین: اره من دوست دارم خوبه*کمی داد*
جین ایست کرد
جین: اره من دوست دارم حالیته؟*یکمی داد*
نانسی: جین حالت خوبه؟
جین: اره...
نانسی: عصبی؟
جین: نه:)
نانسی: جین؟
جین: هوم؟
نانسی: تو؟ خیلی برام اشنایی. فکنم ی جا دیدمت
جین: ایا مارو ایسگاه کردی؟ ما تو هتل باهم کار میکنیم
نانسی: وای اصلا معزم کار نمیکنه.
جین: اگر میخوای مسخره بازی در بیاری پس حرف نزن
نانسی: هی. درکت میکنم گشنگم، الان عصاب نداری اره، منم عصاب ندارم. چیزی که تو گفتی قلبم اکلیلی شده.
جین: واقعا؟
نانسی: اوهوم. پس بیا بهم قول بدیم که باهم باشیم چطوره؟
جین: اوم. باشه
نانسی دست کوچیکش به طرفه جین کرد و بهم قول دادن.
نانسی: این قول برای دوستیه
جین: ام، اره
ویو نانسی
انقدر جین کیوت بود که بغلش کردم. و اونم بغلم کرد.و گونشو بوسیدم
༺༺༺༺༺༺༺༺༺༻༻༻༻༻༻༻
*۳ سال بعد*(چقدر طول کشید:/)
من ۳ساله که با جین قرار گذاشتم. بعد، این زیاد عشق جالبی بود. درواقع عشق واقعی بود.
عشق: شخصی به دوست دخترش می گوید: من عاشق تو هستن و بدون تو نمی توانم زندگی کنم. اما این عشق نیست گرسنگی است. شما نمی توانید در ان واحد کسی را دوست بدارید و بی تابانه نیازمندش باشید. عاشق واقعی کسی است که معشوق خود را ازاد می گذارد.
*هنوز نمیدونم چرا اینو گذاشتم*
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!!
nancy and jin🌑
parte ۹:) آخر
. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •. •.'. •. •. •. •. •. •. •.'. •. •. •.•
(آیا من برای هویچ فیک مینویسم؟ تو این هفته فقط امتحان داشتیم:/فقط سعی میکنم که بنویسم:)
༺༺༺༺༺༺༺༻༻༻༻༻༻༻༻༻
نانسی: تو واقعا؟ دوسم داری؟؟؟؟
جین: ببین اصلا حالم خوب نیست و نمیدونم چی میگم پس ولم کن نانسی
نانسی: ولی تو گفتی دوسم داری؟
جین: اره من دوست دارم خوبه*کمی داد*
جین ایست کرد
جین: اره من دوست دارم حالیته؟*یکمی داد*
نانسی: جین حالت خوبه؟
جین: اره...
نانسی: عصبی؟
جین: نه:)
نانسی: جین؟
جین: هوم؟
نانسی: تو؟ خیلی برام اشنایی. فکنم ی جا دیدمت
جین: ایا مارو ایسگاه کردی؟ ما تو هتل باهم کار میکنیم
نانسی: وای اصلا معزم کار نمیکنه.
جین: اگر میخوای مسخره بازی در بیاری پس حرف نزن
نانسی: هی. درکت میکنم گشنگم، الان عصاب نداری اره، منم عصاب ندارم. چیزی که تو گفتی قلبم اکلیلی شده.
جین: واقعا؟
نانسی: اوهوم. پس بیا بهم قول بدیم که باهم باشیم چطوره؟
جین: اوم. باشه
نانسی دست کوچیکش به طرفه جین کرد و بهم قول دادن.
نانسی: این قول برای دوستیه
جین: ام، اره
ویو نانسی
انقدر جین کیوت بود که بغلش کردم. و اونم بغلم کرد.و گونشو بوسیدم
༺༺༺༺༺༺༺༺༺༻༻༻༻༻༻༻
*۳ سال بعد*(چقدر طول کشید:/)
من ۳ساله که با جین قرار گذاشتم. بعد، این زیاد عشق جالبی بود. درواقع عشق واقعی بود.
عشق: شخصی به دوست دخترش می گوید: من عاشق تو هستن و بدون تو نمی توانم زندگی کنم. اما این عشق نیست گرسنگی است. شما نمی توانید در ان واحد کسی را دوست بدارید و بی تابانه نیازمندش باشید. عاشق واقعی کسی است که معشوق خود را ازاد می گذارد.
*هنوز نمیدونم چرا اینو گذاشتم*
۶.۱k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.