PΛЯƬ20(ادامه پارت)
وسایلمو که 2 تا چمدون بزرگ بود رو جمع کردم
گذاشتم کنار در که جیمین برشون داره
رفتم بالا و لباس پوشیدم(اسلاید 2)
رفتم پایین و رفتم سوار ماشین لیموزینی که اونجا وایساده بود
عقب ماشین سوار شدم کنار جیمین
ساعت 4 صبح بود
با صدایی که یعنی خوابم میاد گفتم:حالا نمیشد یه ساعت دیگه میگرفتین؟ساعت چهار صبح سگا خوابن
جیمین خندید و گفت:اگه الان بریم ساعت 5 پرواز داریم و میرسیم به پرواز و تازه 2 شب میرسیم امریکا
گفتم:خیل خب لازم نیست اینقدر برای من توضیح بدی جلوتو ببین
به شیشه در تکیه دادم
راننده مارو کنار فرودگاه پیاده کرد
و وسایلمونو تا توی« تحویل چمدون»برد
بهد به جیمین تعظیم کرد و رفت
گفتم:اون دوتا همکارات کجان؟
گفت:اونا هم دارن میان
رفتیم توی کافه فرودگاه تا چیزی بخوریم
جیمین رفت سفارش بده و من نشستم
گوشیمو نگاه کردم که دیدم یه پیام از یونجی دارم
بازش کردم و دیدم که نوشته:ا/ت چند روز پیش تهیونگ شمارت رو میخواست بدم بهش؟
گفتم:خسته نباشی الان یادت افتاد؟اره بده ببینم چکار داره
بعد صفحه گوشیمو خاموش کردم
جیمین اومد
پرسیدم :چی گرفتی؟
گفت:صبحانه نداشت برای همین دوتا نسکافه با کیک سفارش دادم
گفتم:اوهوم باشه
سفارشارو اوردم و داشتیم میخوردیم که گوشی جیمین زنگ خورد
بعد از اتمام مکالمه فهمیدم که همون دختران که اومدن
بلند شدیم و رفتیم تا ببینیم اونا کجان
رسیدیم به اونجا
اونا نمیدونستن که جیمین زن داره و با دیدن من چهره هاشون یه جوری شد
یکیشون که انگار روی جیمین کراشه خیلی باهاش حرف میزد و منم حرصم میگرفت
داخل هواپیما شدیم و یه خانمی که معلوم بود مسئول پرسنل اونجاست گفت:خانم پارک ا/ت و اقای پارک جیمین وخانم هیون اوک ویون سوک به ترتیب اسمایی که گفتم برین وسط هواپیما ریدیف هفتم و از سمت چپ به راست بشینید
رفتیم اونجا و دیدم که من و جیمین کنار همیم اما کنار جیمین اون دختره عوضی هیون اوک میشینه
وقتی نشستیم کمر بندامونو بستیم
به جیمین در گوشش گفتم:جرعت داری با دختره حتی گرم بگیر بچه بی بچه و تا پامونو به کره گذاشتیم طلاق فهمیدی اقای پارک؟
گفت:اوهوم
وقتی هواپیما پرواز کردم اینقدر خوابم میومد که سرمو به پشت صندلی تکیه دادم تا بخوابم
(از دید جیمین)
هیون اوک همش سعی میکرد باهام حرف بزنه اما جواب های کوتاه میدادم که ا/ت بد برداشت نکنه اصلا برای بچه نبود فقط برای اینکه یبار بتونم بلند مدت ببوسمش و بدنشو لمس کنم و بغلش کنم این کارو میکردم و چشم چرانی نمیکردم
بعد از چند دقیقه فهمیدم که ا/ت سرشو روی شونم گذاشته
دست کشیدم روی صورتش و صورتشو نوازش کردم
چرا احساس خاصی نسبت بهش دارم؟
یعنی اونم همچین احساسی رو نسبت به من داره؟
نمیدونم و تا فهمین این موضوع صبر میکنم که اون اول بهم بگه
(شب)
(از دید ا/ت)
با خستگی از هواپیما پیاده شدیم و با تاکسی های همون فرودگاه رفتیم هتلی که جیمین رزرو کرده بود
وارد هتل شدیدم هتل بزرگ و مجللی بود
رفتیم دم صندوق و جیمین با انگلیسی گفت:سلام ...بخشید دوتا اتاق در طبقه 37 رزرو کرده بودم درسته؟
زنه هم یه چک کرد و با انگلیسی جواب داد :بله ...اقای پارک جیمین درسته؟
انگلیسیم خوب بود و قشنگ متوجه میشدم چی میگن
جیمین گفت:بله درسته
زنه گفت:اقای پارک جیمین و هیون اوک در یک اتاق
و خانم پارک ا/ت و خانم یون سوک هم توی یک اتاق
با صدایی نسبتا بلند به انگلیسی گفتم:چی؟ نه نمیشه لطفا نفرات رو عوض کنید
زنه گفت:نمیشه همینجوری توی سیستم اسم خورده
با عصبانیت دست جیمین رو گرفتم و بردمش یه طرف دیگه و با زبون کره ای گفتم:از عمد اینکارو کردی اره؟
گفت:نه ا/ت بخدا خودشون گذاشتن
گفتم:اگه تو امشب با اون دختره توی یه اتاق باشین شرط رو من برم فهمیدی؟
گفت:الان تقصیر من چیه؟
گفتم :من نمیدونم همینی که هست
رفتیم اونجا و جیمین گفت:میشه لطفا افراد اتاق رو جابه جا کنید؟
زنه گفت:نه نمیشه
بعد کلیدارو داد و رفتیم توی طبقه خودمون اتاق جیمین و اون دختره هرزه 238 بود و اتاق منو اون دختره 240 بود رفتم سمت جیمین که اون دختره کنارش بود
به دختره گفتم:هی فک کردی من تورو با جیمین تنها میزارم؟ برو پیش اون همکارت فهمیدی؟
گفت:اما میدونی که نمیشه اتاقامون همینجوریه
موهاشو که دم اسبی بود گرفتم و کشیدمش سمت اون یکی اتاق که اون یون سوک درشو باز کرده بود و انداختمش زمین و گفتم:حالا میبینی شد یا نه و بعد درو بستم
رفتم سمت جیمین و گفتم:منتظر چی هستی ؟چرا داری مثل بز منو نگاه میکنی درو باز کن
جیمین گفت:اها باشه و درو با ترس باز کرد
چمدون های منو جیمین باهم سه تا بود
من مال خودمو بردم تو و جیمنم مال خودشو
رفتیم اونجا و دیدیم که...
گذاشتم کنار در که جیمین برشون داره
رفتم بالا و لباس پوشیدم(اسلاید 2)
رفتم پایین و رفتم سوار ماشین لیموزینی که اونجا وایساده بود
عقب ماشین سوار شدم کنار جیمین
ساعت 4 صبح بود
با صدایی که یعنی خوابم میاد گفتم:حالا نمیشد یه ساعت دیگه میگرفتین؟ساعت چهار صبح سگا خوابن
جیمین خندید و گفت:اگه الان بریم ساعت 5 پرواز داریم و میرسیم به پرواز و تازه 2 شب میرسیم امریکا
گفتم:خیل خب لازم نیست اینقدر برای من توضیح بدی جلوتو ببین
به شیشه در تکیه دادم
راننده مارو کنار فرودگاه پیاده کرد
و وسایلمونو تا توی« تحویل چمدون»برد
بهد به جیمین تعظیم کرد و رفت
گفتم:اون دوتا همکارات کجان؟
گفت:اونا هم دارن میان
رفتیم توی کافه فرودگاه تا چیزی بخوریم
جیمین رفت سفارش بده و من نشستم
گوشیمو نگاه کردم که دیدم یه پیام از یونجی دارم
بازش کردم و دیدم که نوشته:ا/ت چند روز پیش تهیونگ شمارت رو میخواست بدم بهش؟
گفتم:خسته نباشی الان یادت افتاد؟اره بده ببینم چکار داره
بعد صفحه گوشیمو خاموش کردم
جیمین اومد
پرسیدم :چی گرفتی؟
گفت:صبحانه نداشت برای همین دوتا نسکافه با کیک سفارش دادم
گفتم:اوهوم باشه
سفارشارو اوردم و داشتیم میخوردیم که گوشی جیمین زنگ خورد
بعد از اتمام مکالمه فهمیدم که همون دختران که اومدن
بلند شدیم و رفتیم تا ببینیم اونا کجان
رسیدیم به اونجا
اونا نمیدونستن که جیمین زن داره و با دیدن من چهره هاشون یه جوری شد
یکیشون که انگار روی جیمین کراشه خیلی باهاش حرف میزد و منم حرصم میگرفت
داخل هواپیما شدیم و یه خانمی که معلوم بود مسئول پرسنل اونجاست گفت:خانم پارک ا/ت و اقای پارک جیمین وخانم هیون اوک ویون سوک به ترتیب اسمایی که گفتم برین وسط هواپیما ریدیف هفتم و از سمت چپ به راست بشینید
رفتیم اونجا و دیدم که من و جیمین کنار همیم اما کنار جیمین اون دختره عوضی هیون اوک میشینه
وقتی نشستیم کمر بندامونو بستیم
به جیمین در گوشش گفتم:جرعت داری با دختره حتی گرم بگیر بچه بی بچه و تا پامونو به کره گذاشتیم طلاق فهمیدی اقای پارک؟
گفت:اوهوم
وقتی هواپیما پرواز کردم اینقدر خوابم میومد که سرمو به پشت صندلی تکیه دادم تا بخوابم
(از دید جیمین)
هیون اوک همش سعی میکرد باهام حرف بزنه اما جواب های کوتاه میدادم که ا/ت بد برداشت نکنه اصلا برای بچه نبود فقط برای اینکه یبار بتونم بلند مدت ببوسمش و بدنشو لمس کنم و بغلش کنم این کارو میکردم و چشم چرانی نمیکردم
بعد از چند دقیقه فهمیدم که ا/ت سرشو روی شونم گذاشته
دست کشیدم روی صورتش و صورتشو نوازش کردم
چرا احساس خاصی نسبت بهش دارم؟
یعنی اونم همچین احساسی رو نسبت به من داره؟
نمیدونم و تا فهمین این موضوع صبر میکنم که اون اول بهم بگه
(شب)
(از دید ا/ت)
با خستگی از هواپیما پیاده شدیم و با تاکسی های همون فرودگاه رفتیم هتلی که جیمین رزرو کرده بود
وارد هتل شدیدم هتل بزرگ و مجللی بود
رفتیم دم صندوق و جیمین با انگلیسی گفت:سلام ...بخشید دوتا اتاق در طبقه 37 رزرو کرده بودم درسته؟
زنه هم یه چک کرد و با انگلیسی جواب داد :بله ...اقای پارک جیمین درسته؟
انگلیسیم خوب بود و قشنگ متوجه میشدم چی میگن
جیمین گفت:بله درسته
زنه گفت:اقای پارک جیمین و هیون اوک در یک اتاق
و خانم پارک ا/ت و خانم یون سوک هم توی یک اتاق
با صدایی نسبتا بلند به انگلیسی گفتم:چی؟ نه نمیشه لطفا نفرات رو عوض کنید
زنه گفت:نمیشه همینجوری توی سیستم اسم خورده
با عصبانیت دست جیمین رو گرفتم و بردمش یه طرف دیگه و با زبون کره ای گفتم:از عمد اینکارو کردی اره؟
گفت:نه ا/ت بخدا خودشون گذاشتن
گفتم:اگه تو امشب با اون دختره توی یه اتاق باشین شرط رو من برم فهمیدی؟
گفت:الان تقصیر من چیه؟
گفتم :من نمیدونم همینی که هست
رفتیم اونجا و جیمین گفت:میشه لطفا افراد اتاق رو جابه جا کنید؟
زنه گفت:نه نمیشه
بعد کلیدارو داد و رفتیم توی طبقه خودمون اتاق جیمین و اون دختره هرزه 238 بود و اتاق منو اون دختره 240 بود رفتم سمت جیمین که اون دختره کنارش بود
به دختره گفتم:هی فک کردی من تورو با جیمین تنها میزارم؟ برو پیش اون همکارت فهمیدی؟
گفت:اما میدونی که نمیشه اتاقامون همینجوریه
موهاشو که دم اسبی بود گرفتم و کشیدمش سمت اون یکی اتاق که اون یون سوک درشو باز کرده بود و انداختمش زمین و گفتم:حالا میبینی شد یا نه و بعد درو بستم
رفتم سمت جیمین و گفتم:منتظر چی هستی ؟چرا داری مثل بز منو نگاه میکنی درو باز کن
جیمین گفت:اها باشه و درو با ترس باز کرد
چمدون های منو جیمین باهم سه تا بود
من مال خودمو بردم تو و جیمنم مال خودشو
رفتیم اونجا و دیدیم که...
۵.۷k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.