𝙙𝙧𝙪𝙣𝙠 𝙬𝙞𝙩𝙝 𝙡𝙤𝙫𝙚
<<𝐝𝐫𝐮𝐧𝐤 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞>>
𝐏𝐚𝐫𝐭 6
هنوز داستان شروع نشده 😂
سانا: باشه خدافظ واستااا
ات: چته باز
سانا: ساعت هشت بیا
ات: خب
*پرش لباس پوشیدن ا/ت*
*ویو ات*
امروزم سیاه پوشیدم مثل همیشهه
یکم آرایش کردم و تغریبا دیر کرده بودم
سریع رفتم سوار ماشین شدم و به سمت بار حرکت کردم
و باز مثل روز های گذشته بوی الکل اذیتم میکرد بوی سیگار صدا های ناجور هوف قدم هامو سریع کردم و از کنار میز ها سری خودم رو به میز رسوندم و نشستم رو صندلی
کنار میز تا سانا بیاد
تغریبا نیم ساعتی بود که نشسته بودم تا سانا زنگ زد
سانا: ام ببخشید اتی نمیتو..
ات: هوف خودم بقیه حرفتو میدونم بای
آدمای غریبه رو با علامت نشون میدم:)
* وای چه دختر جذابیه! بنظرت قیمتش چقدره؟
+نمیدونم ولی منم میخوام بخرمش
ات: آقایون من صداتون رو میشنوم حیون نیستم که روم قیمت میذارید(داد)
«کل بار برگشتن سمت ات»
داشتم به مردم نگاه میکردم تا اونو دیدم بازم با اون موهای سیاهش بین اون جمعیت پیدا میشد تهیونگی!
انگار منو دیده بود همش بهم چشم غره میرفت آرایشم پاک شده بود رفتم سرویس تا تمدیدش کنم
ویو ته
داشتم با شوگا صحبت میکردم تا صدای داد یه دختر اومد
صداش خیلی آشنا بود اون ات بود از اینکه اومده بود بار عصبانی بودم دختر کوچولوی من آخه اونم اینجا! یلحظه سرمو برگردونندم تا به شوگا بگم وقتی بهش گفتم و سرمو برگردوندم نبود!
وایی کلی نوشتم پاک شدد😂😭
پس همینجا این پارت تمومه
لباس ات
آرایش ات
لباس ته
𝐏𝐚𝐫𝐭 6
هنوز داستان شروع نشده 😂
سانا: باشه خدافظ واستااا
ات: چته باز
سانا: ساعت هشت بیا
ات: خب
*پرش لباس پوشیدن ا/ت*
*ویو ات*
امروزم سیاه پوشیدم مثل همیشهه
یکم آرایش کردم و تغریبا دیر کرده بودم
سریع رفتم سوار ماشین شدم و به سمت بار حرکت کردم
و باز مثل روز های گذشته بوی الکل اذیتم میکرد بوی سیگار صدا های ناجور هوف قدم هامو سریع کردم و از کنار میز ها سری خودم رو به میز رسوندم و نشستم رو صندلی
کنار میز تا سانا بیاد
تغریبا نیم ساعتی بود که نشسته بودم تا سانا زنگ زد
سانا: ام ببخشید اتی نمیتو..
ات: هوف خودم بقیه حرفتو میدونم بای
آدمای غریبه رو با علامت نشون میدم:)
* وای چه دختر جذابیه! بنظرت قیمتش چقدره؟
+نمیدونم ولی منم میخوام بخرمش
ات: آقایون من صداتون رو میشنوم حیون نیستم که روم قیمت میذارید(داد)
«کل بار برگشتن سمت ات»
داشتم به مردم نگاه میکردم تا اونو دیدم بازم با اون موهای سیاهش بین اون جمعیت پیدا میشد تهیونگی!
انگار منو دیده بود همش بهم چشم غره میرفت آرایشم پاک شده بود رفتم سرویس تا تمدیدش کنم
ویو ته
داشتم با شوگا صحبت میکردم تا صدای داد یه دختر اومد
صداش خیلی آشنا بود اون ات بود از اینکه اومده بود بار عصبانی بودم دختر کوچولوی من آخه اونم اینجا! یلحظه سرمو برگردونندم تا به شوگا بگم وقتی بهش گفتم و سرمو برگردوندم نبود!
وایی کلی نوشتم پاک شدد😂😭
پس همینجا این پارت تمومه
لباس ات
آرایش ات
لباس ته
۵۳۷
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.