part 2

part 2
ولی با فکر کردن راجب اینکه خب الان باید کجا زندگی کنم ؟ الان که جای خواب ندارم باید شبو کجا بخوابم خوشحالیم به ناراحتی تبدیل شد
تو همین فکرا بودم که ی بار رو دیدم
که دنبال باریستای جدید بود نوشته باریستا پس فک نکنم قرار باشه به کسی سرویس بدم باورم نمیشد که کارم به اینجا رسیده واردش شدم و از ی نفر اتاق رئیس رو پرسیدم
و به سمت اتاقش رفتم
ا‌.ت : سلام اقای محترم برای اگهی باریستا تون مزاحم شدم
اقای لی : سلام بفرمایید بشینید
ا.ت : خب ساعات کاریم و حقوق رو لطفا میفرمایید
اقای لی : از ساعت ۱۰ شب تا ۲ شب و حقوقتون ماهی صد هزار وونه
ا.ت :خب خیلی خوبه فقط‌ی سوال قرار نی کار دیگه ای انجام بدم درسته ؟
اقای لی : منظورتون رو متوجه نمیشم شما باریستایید چرا باید کار دیگه ای انجام بدین
ا.ت : منظورم اینکه قرار نیست به کسی سرویس بدم ؟
اقای لی : نه نگران‌نباشید شما فقط‌باریستایید
ا.ت : از کی میتونم کار رو شروع کنم؟
اقای لی : از فردا
ا.ت : خیلی ممنون فقط میتونم بپرسم ی جای کوچیک برای خاب دارید یا نه ؟
اقای لی : شما جای خاب ندارید ؟
ا‌.ت : نه به خاطر ی سری اتفاقات
اقای لی : من ی اپارتمان دارم که یکی از طبقه ها خالیه میتونم اون رو بهتون اجاره بدم و از اونجایی که ی انگار اوضات خوب نیست اجاره رو کم بگیرم
ا.ت : واقعا خیلی ممنونم