گردنبند خونین پارت ۱۳✨️✨️
که ناگهان یک اژدها سفید رنگ با چشم های کوچک ، که معلوم بود هنوز بچه بود ، ظاهر شد. زمانی که ظاهر شد ، لونا شوکه شد و کمی ترسید، اما ترسش را بروز نداد.
جک: این کوچولو اسمش کینی هس، تازه از تخم بدنیا اومده پس نگران نباش کاریت نداره!
لونا: خب حالا من باید باهاش چیکار کنم؟
جک: برو سمتش و سعی کن باهاش حرف بزنی تا اونم بیاد سمتت.
لونا اهسته به سمت اژدها کوچولو رفت، اما انگار کینی کوچولو از او میترسید ، براز همین لونا کفت: اهای کوچولو، نگران نباش کاریت ندارم.
و بعد اروم دستش رو ، روی سرش کشید. این حرکت باعث شد که اژدها کوچولو ترسش بریزه و خودش به سمت لونا بره. همون موقع لوتا، اون رو بغل کرد و حس کرد که، انگار داره یه چیزی بهش میگه که فقط اون میتونه بشنوه. لونا حس کرد که کینی داره میگه: اسمت چیه؟
لونا: اسمم لوناس!
که همون موقع جک گفت : افرین موفق شدی!
لونا: یعنی چی موفق شدم؟
جک: تو الان تونستی بفهمی اون چی میگه!
لونا : یعنی حسم درست بود؟
جک: اره!
که همون موقع یهو.........
.
.
.
.
.
.
.
.
پایان پارت.
جک: این کوچولو اسمش کینی هس، تازه از تخم بدنیا اومده پس نگران نباش کاریت نداره!
لونا: خب حالا من باید باهاش چیکار کنم؟
جک: برو سمتش و سعی کن باهاش حرف بزنی تا اونم بیاد سمتت.
لونا اهسته به سمت اژدها کوچولو رفت، اما انگار کینی کوچولو از او میترسید ، براز همین لونا کفت: اهای کوچولو، نگران نباش کاریت ندارم.
و بعد اروم دستش رو ، روی سرش کشید. این حرکت باعث شد که اژدها کوچولو ترسش بریزه و خودش به سمت لونا بره. همون موقع لوتا، اون رو بغل کرد و حس کرد که، انگار داره یه چیزی بهش میگه که فقط اون میتونه بشنوه. لونا حس کرد که کینی داره میگه: اسمت چیه؟
لونا: اسمم لوناس!
که همون موقع جک گفت : افرین موفق شدی!
لونا: یعنی چی موفق شدم؟
جک: تو الان تونستی بفهمی اون چی میگه!
لونا : یعنی حسم درست بود؟
جک: اره!
که همون موقع یهو.........
.
.
.
.
.
.
.
.
پایان پارت.
۳.۶k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.