پارت ۳۷
آرمین دستشو گذاشت رو بهشتت و و با شدت انگشتت میکرد باور نمی کردی که بخوای اولین تجربت رو با یه مرد بزرگسال غریبه انجام بدی پس با دستت به قفسه سینش زدی و خواستار ول کردنت شدی بعد از چند دقیقه انگولک کردنت سرشو نزدیک کرد به بهشتت و لب داغشو گذاشت روش، محکم میمکید و زبون میزد دیگه نتونستی تحمل کنی آه و ناله هات سر گرفت و اونم با هر ناله ای جوونمی میگفت زبونشو تا نصفه میکرد توت و یه لیس میزد . ازشدت لذت یهو به خودت لرزیدی و رو زبونش ار ضا شدی . بلند شد و نگاهت کرد دیگه به اشک افتاده بود اگه یکم بیشتر پیش میرفت تو سن پونزده سالگی زن میشدی. از روت بلند شد و گفت
آرمین. اگه همین الان نری بیرون یه جوری میکنمت به غلط کردن بیوفتی
از روی تخت بلند شدی و اختلاف قدتون رو دیدی واقعا مثل یه غول بود چه بدنش چه صداش چه التش. لباستو کشیدی پایین و از اتاق دویدی بیرون
آرمین ویو.
چرا گذاشتم بره، اون دختر طعمش عالی بود با میگرفتمش و میبستنش به تخت جلو عقبشو یکی میکردم چشمم به تخت افتاد هه اونقدر خیس بود که آبش رو ملحفه تخت هم ریخته بود رفتم سمتش و آبشو بو کشیدم لعنتی خیلی خوب بود، زبونمو روی ملحفه کشیدم و آبشو دوباره مزه کردم. سرمو چرخوندم که با یه کیف صورتی و کوچولو روبه رو شدم در کیف باز بود و یه چیز قرمز توش بود فضول شدم و کیفشو برداشتم و دست انداختم توش یه چیز خیس بود درش اوردم که دیدم یه شرت قرمزه، لعنتی عجب مدل خوشگلیم میبنده نزدیک بینیم کردم و دوباره بوی آبش رو توی ریه هام کشیدم.
بعد از اینکه ات از اتاق اومد بیرون احساس میکرد آب بین پاهاش به زانو هاش رسیده، اون مرد خیلی جذاب بود و خیلی خوردنی هرچقدر دنبال آیرا میگشتی پیداش نکردی رفتی دستشویی و خودتو تمیز کردی از رونت تا بالای زانوت لزج بود پس طول کشید تا بتونی پاکشون کنی. از دستشویی اومدی بیرون یه چیزی درست نبود،
آرمین. اگه همین الان نری بیرون یه جوری میکنمت به غلط کردن بیوفتی
از روی تخت بلند شدی و اختلاف قدتون رو دیدی واقعا مثل یه غول بود چه بدنش چه صداش چه التش. لباستو کشیدی پایین و از اتاق دویدی بیرون
آرمین ویو.
چرا گذاشتم بره، اون دختر طعمش عالی بود با میگرفتمش و میبستنش به تخت جلو عقبشو یکی میکردم چشمم به تخت افتاد هه اونقدر خیس بود که آبش رو ملحفه تخت هم ریخته بود رفتم سمتش و آبشو بو کشیدم لعنتی خیلی خوب بود، زبونمو روی ملحفه کشیدم و آبشو دوباره مزه کردم. سرمو چرخوندم که با یه کیف صورتی و کوچولو روبه رو شدم در کیف باز بود و یه چیز قرمز توش بود فضول شدم و کیفشو برداشتم و دست انداختم توش یه چیز خیس بود درش اوردم که دیدم یه شرت قرمزه، لعنتی عجب مدل خوشگلیم میبنده نزدیک بینیم کردم و دوباره بوی آبش رو توی ریه هام کشیدم.
بعد از اینکه ات از اتاق اومد بیرون احساس میکرد آب بین پاهاش به زانو هاش رسیده، اون مرد خیلی جذاب بود و خیلی خوردنی هرچقدر دنبال آیرا میگشتی پیداش نکردی رفتی دستشویی و خودتو تمیز کردی از رونت تا بالای زانوت لزج بود پس طول کشید تا بتونی پاکشون کنی. از دستشویی اومدی بیرون یه چیزی درست نبود،
۱.۲k
۱۶ دی ۱۴۰۳