چند پارتی جیمین پارت ۲
وقتی دوست برادرت میاد خونتون لخت میبینن
ادامه ویو شوگا
جیمین برگشت سمتم یه نگاه سه ثانیه ای کرد😳و سرشو انداخت پایین از پله ها رفت پایین به نصف پله ها نرسیده بود برگشت سمتم گفت
جیمین .من دیگه میرم خونه
شوگا .جیمین تازه اومدی بمون
جیمین .ننن نه من مم میبرم(با لکنت)
شوگا .خب باشه به سلامت
جیمین رفت از عصبانیت تمام رگای دستام و سرم زده بود بیرون عربده زدم گفتم
شوگا. ا.تتتتت(عربده خیلیییی بلند)
ویو جیمین باشوگا بازی میکردیم که یهو صدای جیغ از بالا اومد دوتامون دویدیم بالا سمت اتاقی که صدا ازش اومد دروکه باز کردم خواهر شوگا لخت بود اون لحظه خشکم زد که با جیغش که گفت گم شید بیرون به خدم اومدم بعد(دیگه میدونید)از خونشون اومدم بیرون رفتم یه کافه که خیلی شیک بود یچی گرفتم داشتم میخوردم که یهو مامانم زنگ زد
گفتگو تماس
مامان ج. الو سلام پسرم خوبی
جیمین .بله خوبم شما چطور ،راستی کاری داشتی زنگ زدی
مامان ج .والا عمت از ایتالیا برگشته کره یه ماه میمونه بعد میره خونه ما میمونه
جیمین . که چی
من.ج .خنگه اون دختر ناتنیش که دفه قبل همش خودشو میمالید بهت رو هم میاره
جیمین . منظورت چیه خوب من چیکار کنم بگو که خوانوادگی رفتی پاریسی جایی که نیان
من.ج . وقتی بهم زنگ زد دست پاچه شدم بهش گفتم که رفتی آمریکا برا درس میشه این یه ماه یه جایی جور کنی بمونی،آها اون دوستت که زیاد میری پیشش و اونم زیاد میاد خونمون بورو پیش اون
جیمین . ولی مامان
م.ج .قطع کرد
وای حالا چیکار کنم ،رفت سوار ماشین شدم رفتم خونه شوگایینا آیفونو زدم
ویو ا.ت
وقتی در باز شد(دیگه خودتون میدونید حال ندارم بنویسم)یهو شوگا اربده زد گفت
شوگا . ا.ت (عربده)(نکته . شوگا وا.ت تنها زندگی میکنن)
تمام بدنم لرزید زود درو باز کرد اومد تو من هنوز ل.خ.ت بودم ولی شوگا ومن بیشتر از این حرفا با هم راحت بودیم اومد جلو هلم داد رو تخت بدون اینکه بزاره حرفی بزنم یا بگم چه اتفاقی افتاده گفت
شوگا . لب.اس ن.پ.وش روشکم دراز بکش رو تخت تا بیام(عربده)
تمام بدنم از ترس میلرزید زود رفت بیرون و بعد از چند دقیقه با یه ترکه و بند اومد تو با بند دست و پاهامو بست گفت
شوگا . می فهمی یعنی چی که یه پسر قریبه ل.خ.ت مادر زاد ب.دن خواهرتو ببینه یعنی چی
شروع کرد اسپنک کردنم ۱۵۰تا زد ولی من هیچ صدایی از خدم بیرون ندادم چون می دونستم بیشتر
ادامه ویو شوگا
جیمین برگشت سمتم یه نگاه سه ثانیه ای کرد😳و سرشو انداخت پایین از پله ها رفت پایین به نصف پله ها نرسیده بود برگشت سمتم گفت
جیمین .من دیگه میرم خونه
شوگا .جیمین تازه اومدی بمون
جیمین .ننن نه من مم میبرم(با لکنت)
شوگا .خب باشه به سلامت
جیمین رفت از عصبانیت تمام رگای دستام و سرم زده بود بیرون عربده زدم گفتم
شوگا. ا.تتتتت(عربده خیلیییی بلند)
ویو جیمین باشوگا بازی میکردیم که یهو صدای جیغ از بالا اومد دوتامون دویدیم بالا سمت اتاقی که صدا ازش اومد دروکه باز کردم خواهر شوگا لخت بود اون لحظه خشکم زد که با جیغش که گفت گم شید بیرون به خدم اومدم بعد(دیگه میدونید)از خونشون اومدم بیرون رفتم یه کافه که خیلی شیک بود یچی گرفتم داشتم میخوردم که یهو مامانم زنگ زد
گفتگو تماس
مامان ج. الو سلام پسرم خوبی
جیمین .بله خوبم شما چطور ،راستی کاری داشتی زنگ زدی
مامان ج .والا عمت از ایتالیا برگشته کره یه ماه میمونه بعد میره خونه ما میمونه
جیمین . که چی
من.ج .خنگه اون دختر ناتنیش که دفه قبل همش خودشو میمالید بهت رو هم میاره
جیمین . منظورت چیه خوب من چیکار کنم بگو که خوانوادگی رفتی پاریسی جایی که نیان
من.ج . وقتی بهم زنگ زد دست پاچه شدم بهش گفتم که رفتی آمریکا برا درس میشه این یه ماه یه جایی جور کنی بمونی،آها اون دوستت که زیاد میری پیشش و اونم زیاد میاد خونمون بورو پیش اون
جیمین . ولی مامان
م.ج .قطع کرد
وای حالا چیکار کنم ،رفت سوار ماشین شدم رفتم خونه شوگایینا آیفونو زدم
ویو ا.ت
وقتی در باز شد(دیگه خودتون میدونید حال ندارم بنویسم)یهو شوگا اربده زد گفت
شوگا . ا.ت (عربده)(نکته . شوگا وا.ت تنها زندگی میکنن)
تمام بدنم لرزید زود درو باز کرد اومد تو من هنوز ل.خ.ت بودم ولی شوگا ومن بیشتر از این حرفا با هم راحت بودیم اومد جلو هلم داد رو تخت بدون اینکه بزاره حرفی بزنم یا بگم چه اتفاقی افتاده گفت
شوگا . لب.اس ن.پ.وش روشکم دراز بکش رو تخت تا بیام(عربده)
تمام بدنم از ترس میلرزید زود رفت بیرون و بعد از چند دقیقه با یه ترکه و بند اومد تو با بند دست و پاهامو بست گفت
شوگا . می فهمی یعنی چی که یه پسر قریبه ل.خ.ت مادر زاد ب.دن خواهرتو ببینه یعنی چی
شروع کرد اسپنک کردنم ۱۵۰تا زد ولی من هیچ صدایی از خدم بیرون ندادم چون می دونستم بیشتر
۴.۰k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.