kooki👿
🍑part 12🍑
🍐kooki🍐
در عرض یه دقیقه خوابم برد
وقتی بیدار شدم
تو بغل کوک بودم و صورتش میلی متری صورتم بود
نفسیای داغش مثل همیشه داشت بد جوری منحرفم میکرد
یهو کوک لبش رو روی لبام گذاشت
کوک:هلو بیبی گرل
ه.ی:هلو بیبی بوی
ه.ی:اییییییی وایییی کوکی ساعت 7
پسرا ساعت 9 میرسن
بلند شدیم و شروع کردیم
ه.ی :کوک تو میز رو تمیز میکنی؟
کوک:آره عشقم
کارهامون که تموم شد رفتم یه اتاق که لباسام رو عوض کنم
کوک هم رفت و لباسش رو عوض کرد
خیلی اتفاقی لباسامون ست بود
کوکی:بیبی نمیخوای یه لباس سکسی بپوشی
ه.ی:هنوز واست زوده
یهو زنگ در به صدا در اومد
ه.ی:سلام
کوک:هلو و
پسرا:وااااو
2 ساعت بعد ~~
همه مست بودیم 🍷
یهو... ..
تا پارت بعد بابای 👋 💚
Faitying baby 💙 🐟
🍐kooki🍐
در عرض یه دقیقه خوابم برد
وقتی بیدار شدم
تو بغل کوک بودم و صورتش میلی متری صورتم بود
نفسیای داغش مثل همیشه داشت بد جوری منحرفم میکرد
یهو کوک لبش رو روی لبام گذاشت
کوک:هلو بیبی گرل
ه.ی:هلو بیبی بوی
ه.ی:اییییییی وایییی کوکی ساعت 7
پسرا ساعت 9 میرسن
بلند شدیم و شروع کردیم
ه.ی :کوک تو میز رو تمیز میکنی؟
کوک:آره عشقم
کارهامون که تموم شد رفتم یه اتاق که لباسام رو عوض کنم
کوک هم رفت و لباسش رو عوض کرد
خیلی اتفاقی لباسامون ست بود
کوکی:بیبی نمیخوای یه لباس سکسی بپوشی
ه.ی:هنوز واست زوده
یهو زنگ در به صدا در اومد
ه.ی:سلام
کوک:هلو و
پسرا:وااااو
2 ساعت بعد ~~
همه مست بودیم 🍷
یهو... ..
تا پارت بعد بابای 👋 💚
Faitying baby 💙 🐟
۳۹.۱k
۱۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.