17 Part
از زبان ا/ت:
بیدار شدم و اطراف رو دیدم. درسته من توی بیمارستانم. تصادف کردیم. یه پرستار اون اطراف بود. گلدون خالی رو پرت کردم زمین تا توجهش به من جلب بشه. اومد پیشم.
پرستار: بیدار شدی؟
درد خیلی خیلی شدیدی رو توی پای سمت راستم حس میکردم ولی اهمیت ندادم. تهیونگ کجاست؟ پرستار که میخواست بره، دستشو سریع گرفتم. برگشت سمتم. نمیتونستم حرف بزنم. انگار اونم متوجه شده بود. یه برگه و خودکار برام اورد. دستام میلرزید سعی کردم واضح بنویسم. " یه نفری با من توی تصادف بود اون کجاست؟ "
پرستار: آهان فهمیدم. باید بپرسم. نمیدونم.
...
پام درد میکرد. خیلی شدید. یاد تهیونگ افتادم که همیشه میگفت چنین موقع هایی نفس عمیق بکشم. آرومم کرد. پرستار رو دیدم که داره نزدیک میشه. اومد پیشم.
پرستار: خب من همین الان پرسیدم. اون به یه بیمارستان دیگه منتقل شده.
نمیتونستم دیگه صبر کنم. ماسک تنفسیم رو دادم پایین و به زور شروع کردم به حرف زدن.
ا/ت: نمیدونی چطوره؟
پرستار: نه چیز دیگه ای نپرسیدم. اون به یه بیمارستان دیگه منتقل شد اونشب. همین رو میدونم. الان حالت خوبه؟
ا/ت: خوبم.
پرستار: پات چطوره درد نداری؟
ا/ت: چرا خیلی.
پرستار: خب الان این رو واست تزریق میکنم. دکتر تا چند دقیقه دیگه میاد.
ا/ت: ممنون
بیدار شدم و اطراف رو دیدم. درسته من توی بیمارستانم. تصادف کردیم. یه پرستار اون اطراف بود. گلدون خالی رو پرت کردم زمین تا توجهش به من جلب بشه. اومد پیشم.
پرستار: بیدار شدی؟
درد خیلی خیلی شدیدی رو توی پای سمت راستم حس میکردم ولی اهمیت ندادم. تهیونگ کجاست؟ پرستار که میخواست بره، دستشو سریع گرفتم. برگشت سمتم. نمیتونستم حرف بزنم. انگار اونم متوجه شده بود. یه برگه و خودکار برام اورد. دستام میلرزید سعی کردم واضح بنویسم. " یه نفری با من توی تصادف بود اون کجاست؟ "
پرستار: آهان فهمیدم. باید بپرسم. نمیدونم.
...
پام درد میکرد. خیلی شدید. یاد تهیونگ افتادم که همیشه میگفت چنین موقع هایی نفس عمیق بکشم. آرومم کرد. پرستار رو دیدم که داره نزدیک میشه. اومد پیشم.
پرستار: خب من همین الان پرسیدم. اون به یه بیمارستان دیگه منتقل شده.
نمیتونستم دیگه صبر کنم. ماسک تنفسیم رو دادم پایین و به زور شروع کردم به حرف زدن.
ا/ت: نمیدونی چطوره؟
پرستار: نه چیز دیگه ای نپرسیدم. اون به یه بیمارستان دیگه منتقل شد اونشب. همین رو میدونم. الان حالت خوبه؟
ا/ت: خوبم.
پرستار: پات چطوره درد نداری؟
ا/ت: چرا خیلی.
پرستار: خب الان این رو واست تزریق میکنم. دکتر تا چند دقیقه دیگه میاد.
ا/ت: ممنون
۲۵.۱k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.