خانواده ی من
خانواده ی من
پارت ۵💎
آیبر : تو چی میگی آخه مگه جانر بهت اجازه داد که حرف بزنی
سرکان : منو ببین درست حرف بزن و اگر نه من میدونم با تو
سوسعم : هیشششش ببین جانر بهت نگفت حرف بزنی تو عروسک خیمه شب بازی جانر هستی الانم جانر بهت نگفت که حرفی بزنی یا کاری کنی پس بشین سرجات حرکت اضافی هم نکن . بیاید بریم دخترا
🔻سرکلاس
🔻بابور با دوروش بغل دستی
آیبر با آسدور بغل دستی
اوزان با دوکان بغل دستی
سوسعم با یاستول بغل دستی
جانر با سرکان بغل دستی
جیدا با نازلی بغلی دستی
هازال با سلین بغل دستی
بورجو تنها
سوسعم : اوففف چرا یاستول و بورجو نیومدن ؟ الان استاد میاد
آسدور : نمیدونم یه لحظه صبر کن . اوزان خواهر عزیزت کو ؟ الان استاد میاد یاستول هم هنوز نیومده
اوزان : آروم باش خیلی استرس داری انگار بورجو رفت قهوه بخره ولی یاستولو نمیدونم کجاس
آسدور : به نظرم یکمم تو استرس داشته باش کم بگیری ماشینت پررررر
اوزان : آسدور خدا بگم چیکارت کنه همه چی تو ذهنم بود و استرس نداشتم با این جملت هر یادم داده بودی پرید و علاوه بر اون استرس هم گرفتم
آسدور : حقته ، سوسعم اوزان میگه بورجو رفته قهوه بخره الان میاد ولی یاستول نیومده
آیبر : وای استاد سلیم هم خیلی پایبند قوانینشه بگیم صبر کن یاستول بیاد هم صبر نمیکنه
سوسعم : باید یه جوری معطلش کنیم ...
آسدور : اون با من
آیبر : میخوای چیکار کنی ؟
استاد سلیم : سلام بچه ها هر چیزی که مربوط به ریاضی باشه رو جمع کنید و فقط مداد و پاک کن هاتون رو میز باشه اگه کسی سوال داره بیاد بپرسه تا براش توضیح بدم تا ۵ دقیقه دیگه آزمون شروع میشه
آیبر : آسدور زود باش زود باش
آسدور با قیچی یه جای جورابشو پاره کرد که زیرش زخم بود
آسدور: استاد من یه سوال دارم
بعد بلند شد و در هین اینکه داره میره پیش استاد سلیم خودشو انداخت زمین زخمش کنده شد و ازش خون اومد
آسدور : آی پام... واییی داره خون میاد خیلی هم میسوزه
آیبر : استاد من آسدور رو میبرم پایین تا رو زخمش چسبی چیزی بزنیم
استاد : باشه ببرش الان رو زخمش میکروب میشینه
در کلاسو زدن بورجو بود
بورجو : آسدور چی شده
آسدور : افتادم پام خون اومد
آیبر من الان میبرمش پایین راستی بورجو جزوه ات دست سوسعم بوده
بورجو : سوسعم جزوه بهونه اس جریان چیه
سوسعم : تو و یاستول نیومده بودید آسدور هم واسه اینکه به امتحان برسید اینکارو کرد
بورجو : آی عزیز دلم
سوسعم جزوه ی خودشو به بورجو داد تا تابلو نشه
ادامه دارد ...
لایک نشه؟ ❤
پارت ۵💎
آیبر : تو چی میگی آخه مگه جانر بهت اجازه داد که حرف بزنی
سرکان : منو ببین درست حرف بزن و اگر نه من میدونم با تو
سوسعم : هیشششش ببین جانر بهت نگفت حرف بزنی تو عروسک خیمه شب بازی جانر هستی الانم جانر بهت نگفت که حرفی بزنی یا کاری کنی پس بشین سرجات حرکت اضافی هم نکن . بیاید بریم دخترا
🔻سرکلاس
🔻بابور با دوروش بغل دستی
آیبر با آسدور بغل دستی
اوزان با دوکان بغل دستی
سوسعم با یاستول بغل دستی
جانر با سرکان بغل دستی
جیدا با نازلی بغلی دستی
هازال با سلین بغل دستی
بورجو تنها
سوسعم : اوففف چرا یاستول و بورجو نیومدن ؟ الان استاد میاد
آسدور : نمیدونم یه لحظه صبر کن . اوزان خواهر عزیزت کو ؟ الان استاد میاد یاستول هم هنوز نیومده
اوزان : آروم باش خیلی استرس داری انگار بورجو رفت قهوه بخره ولی یاستولو نمیدونم کجاس
آسدور : به نظرم یکمم تو استرس داشته باش کم بگیری ماشینت پررررر
اوزان : آسدور خدا بگم چیکارت کنه همه چی تو ذهنم بود و استرس نداشتم با این جملت هر یادم داده بودی پرید و علاوه بر اون استرس هم گرفتم
آسدور : حقته ، سوسعم اوزان میگه بورجو رفته قهوه بخره الان میاد ولی یاستول نیومده
آیبر : وای استاد سلیم هم خیلی پایبند قوانینشه بگیم صبر کن یاستول بیاد هم صبر نمیکنه
سوسعم : باید یه جوری معطلش کنیم ...
آسدور : اون با من
آیبر : میخوای چیکار کنی ؟
استاد سلیم : سلام بچه ها هر چیزی که مربوط به ریاضی باشه رو جمع کنید و فقط مداد و پاک کن هاتون رو میز باشه اگه کسی سوال داره بیاد بپرسه تا براش توضیح بدم تا ۵ دقیقه دیگه آزمون شروع میشه
آیبر : آسدور زود باش زود باش
آسدور با قیچی یه جای جورابشو پاره کرد که زیرش زخم بود
آسدور: استاد من یه سوال دارم
بعد بلند شد و در هین اینکه داره میره پیش استاد سلیم خودشو انداخت زمین زخمش کنده شد و ازش خون اومد
آسدور : آی پام... واییی داره خون میاد خیلی هم میسوزه
آیبر : استاد من آسدور رو میبرم پایین تا رو زخمش چسبی چیزی بزنیم
استاد : باشه ببرش الان رو زخمش میکروب میشینه
در کلاسو زدن بورجو بود
بورجو : آسدور چی شده
آسدور : افتادم پام خون اومد
آیبر من الان میبرمش پایین راستی بورجو جزوه ات دست سوسعم بوده
بورجو : سوسعم جزوه بهونه اس جریان چیه
سوسعم : تو و یاستول نیومده بودید آسدور هم واسه اینکه به امتحان برسید اینکارو کرد
بورجو : آی عزیز دلم
سوسعم جزوه ی خودشو به بورجو داد تا تابلو نشه
ادامه دارد ...
لایک نشه؟ ❤
۲.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.