پارت 29
باشه جین که رفت تنها موندم خسته بودم دراز کشیدم و چشام رو بستم سعی کردم بدون هیچ دغدغه ای بخوابم
جین ویو اول رفتم اتاق دکتر و باهاش درمورد هانی صحبت کردم میگفت بیماریش چیز جدی نیست فقط نیاز به استراحت زیاد داره چون قلبش هر موقع که زیادی کار میکنه تیر میکشه میدونستم چیکار کنم من میتونستم امروز از دستش بدم پس بهتره زود تر دست به کار بشم اول رفتم یه رستوران خوب توی ساحل رزرو کردم بعد واسه خودم و هانی لباس خریدم بعدم رفتم خونه به پدر و مادرم موضوع رو گفتم اونا هم مشغول شدن
شب ساعت ۱٠
با صدای جین از خواب بیدار شدم سر جام نشستم
چیزی شده
خانم خانما چطور اینقدر زیاد خوابیدن شما ساعت ۱٠ شبه ها
حواسم نبود بزار آماده شم بریم خونه
باشه منتظرم
لباسام رو عوض کردم با جین رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم ولی راه خونه رو نمیرفتیم
جینا کجا میریم مسیر رو اشتباه میری
هانی لطفا هیچی نگو و هر کاری میگم اون رو بکن
باشه 😊😊😊😊😊
باشه 🤨🤨🤨🤨🤨
رسیدم به آرایشگاه جین من رو برد داخل آرایشگرها هر کدوم کاری میکرد وقتی تموم شد به خودم نگاه کردم درس شبیه عروس ها شده بودم مگه اینجا چه خبره یکیشون یه لباس عروس بهم داد از اونجایی که میدونستم جین بهش داده چیزی نگفتم لباس رو پوشیدم
آرایشگر خانم شما خیلی زیبا شدین به نظرم باید مدل میشدین میشه عکس بگیریم
آه باشه چیلک چیلک ممنون
خواهش میکنم خسته نباشید صدای در که اومد روم رو برگردوندم جین با یه کت و شلوار سفید جلوم بود واقعا خیلی جذاب شده بود
جین ویو
محو فرشته روبهروم شده بودم حتی فکرش هم نمیکردم اینقدر توش خوشگل باشه
خانم شما بهترین زوج هایی هستین که تاحالا دیدم
آره خیلی بهم میاین
خیلی ممنون بفرمایین اینم دستمزدتون
اما آقا این خیلی زیاده
اشکال نداره عروسم به اندازه کافی زیبا شده 😉😉
بریم
جین نمیخوای بگی کجا میریم اصلا من چرا لباس عروس پوشیدم
کم موندم دلبرکم الان رسیدیم
وقتی رسیدیم جین پیاده شد به منم کمک کرد دست تو دست هم رفتیم که جین دست من رو ول کرد و چشام رو بست گفت همینجا بمون تا بیام کمی بعد یکی دستم رو گرفت فکر کردم جین هست
میشه بگی کجا میریم داری کم کم میترسونیم
نترس دخترم
رئیس کیم شما هستید
اره بزار چشمات رو باز کنم چشمام رو باز کردم ولی خیلی شوکه شدم تازه همه جا تاریک بود و هیچی دیده نمیشد ولی ما توی ساحل بودیم همه جا تزئین شده بود و همه کارکن های مرکز پلیس اینجا بودن و همشون لباس های مجلسی پوشیده بودم به جینی که همراه با عاقد اونجا وایستاده بود نگاه کردم نمیخواستم اشک بریزم آقای کیم دستم رو گرفت
دخترم همراهیم میکنی
جین ویو اول رفتم اتاق دکتر و باهاش درمورد هانی صحبت کردم میگفت بیماریش چیز جدی نیست فقط نیاز به استراحت زیاد داره چون قلبش هر موقع که زیادی کار میکنه تیر میکشه میدونستم چیکار کنم من میتونستم امروز از دستش بدم پس بهتره زود تر دست به کار بشم اول رفتم یه رستوران خوب توی ساحل رزرو کردم بعد واسه خودم و هانی لباس خریدم بعدم رفتم خونه به پدر و مادرم موضوع رو گفتم اونا هم مشغول شدن
شب ساعت ۱٠
با صدای جین از خواب بیدار شدم سر جام نشستم
چیزی شده
خانم خانما چطور اینقدر زیاد خوابیدن شما ساعت ۱٠ شبه ها
حواسم نبود بزار آماده شم بریم خونه
باشه منتظرم
لباسام رو عوض کردم با جین رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم ولی راه خونه رو نمیرفتیم
جینا کجا میریم مسیر رو اشتباه میری
هانی لطفا هیچی نگو و هر کاری میگم اون رو بکن
باشه 😊😊😊😊😊
باشه 🤨🤨🤨🤨🤨
رسیدم به آرایشگاه جین من رو برد داخل آرایشگرها هر کدوم کاری میکرد وقتی تموم شد به خودم نگاه کردم درس شبیه عروس ها شده بودم مگه اینجا چه خبره یکیشون یه لباس عروس بهم داد از اونجایی که میدونستم جین بهش داده چیزی نگفتم لباس رو پوشیدم
آرایشگر خانم شما خیلی زیبا شدین به نظرم باید مدل میشدین میشه عکس بگیریم
آه باشه چیلک چیلک ممنون
خواهش میکنم خسته نباشید صدای در که اومد روم رو برگردوندم جین با یه کت و شلوار سفید جلوم بود واقعا خیلی جذاب شده بود
جین ویو
محو فرشته روبهروم شده بودم حتی فکرش هم نمیکردم اینقدر توش خوشگل باشه
خانم شما بهترین زوج هایی هستین که تاحالا دیدم
آره خیلی بهم میاین
خیلی ممنون بفرمایین اینم دستمزدتون
اما آقا این خیلی زیاده
اشکال نداره عروسم به اندازه کافی زیبا شده 😉😉
بریم
جین نمیخوای بگی کجا میریم اصلا من چرا لباس عروس پوشیدم
کم موندم دلبرکم الان رسیدیم
وقتی رسیدیم جین پیاده شد به منم کمک کرد دست تو دست هم رفتیم که جین دست من رو ول کرد و چشام رو بست گفت همینجا بمون تا بیام کمی بعد یکی دستم رو گرفت فکر کردم جین هست
میشه بگی کجا میریم داری کم کم میترسونیم
نترس دخترم
رئیس کیم شما هستید
اره بزار چشمات رو باز کنم چشمام رو باز کردم ولی خیلی شوکه شدم تازه همه جا تاریک بود و هیچی دیده نمیشد ولی ما توی ساحل بودیم همه جا تزئین شده بود و همه کارکن های مرکز پلیس اینجا بودن و همشون لباس های مجلسی پوشیده بودم به جینی که همراه با عاقد اونجا وایستاده بود نگاه کردم نمیخواستم اشک بریزم آقای کیم دستم رو گرفت
دخترم همراهیم میکنی
۳۲.۷k
۲۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.