رمان عشق لجباز من
پارت ۳۹
صبح پاشدم کارامو کردم تا بعد از ظهر رفتم حموم اومدم موهامو سشوار کشیدم و یک مانتو بلند مشکی و شلوار و شال مشکی پوشیدم یه رژ لب قرمزم زدم ولی پشیمون شدم یادم باید باشه پیش چه هولی میرم پس یه رژ کمرنگ زدم و از عمارت اومدم بیرون و شایانو دیدم سوار ماشینش شدم
من:چی میخوای؟
شایان:دیگه دیگه
بعد ۳۰ مین بردتم بیرون شهر
من:اینجا چیکار داری؟همون جا میگفتی
شایان:از اونجایی که میدونم ادم نیستی اوردمت اینجا
من:خو حرفتو بزن
شایان:خوبی؟خوش میگذره بهت خوشگلم؟
من:به توچه بعدشم من خوشگل تو نیستم
شایان:باشه حالا سگ
من:حرفتو بزن سریع برم
شایان:تازه اومدی کجا بری
من:گوه نخور
زد تو صورتم
شایان:بهت رو دادم پر رو شدی از کی تاحالا تو روی من وایمیستی؟
من:من با تو نه جایی میام نه کاری دارم هری
شایان:خفه شو جنده
من:خار مادرته
شایان:حالا هی میخوام دست روت بلند نکنم با ملایمت رفتار کنم خودت یه کاری میکنی
شایان:دلم واس بدنت تنگ شده
من:خفه شو
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
صبح پاشدم کارامو کردم تا بعد از ظهر رفتم حموم اومدم موهامو سشوار کشیدم و یک مانتو بلند مشکی و شلوار و شال مشکی پوشیدم یه رژ لب قرمزم زدم ولی پشیمون شدم یادم باید باشه پیش چه هولی میرم پس یه رژ کمرنگ زدم و از عمارت اومدم بیرون و شایانو دیدم سوار ماشینش شدم
من:چی میخوای؟
شایان:دیگه دیگه
بعد ۳۰ مین بردتم بیرون شهر
من:اینجا چیکار داری؟همون جا میگفتی
شایان:از اونجایی که میدونم ادم نیستی اوردمت اینجا
من:خو حرفتو بزن
شایان:خوبی؟خوش میگذره بهت خوشگلم؟
من:به توچه بعدشم من خوشگل تو نیستم
شایان:باشه حالا سگ
من:حرفتو بزن سریع برم
شایان:تازه اومدی کجا بری
من:گوه نخور
زد تو صورتم
شایان:بهت رو دادم پر رو شدی از کی تاحالا تو روی من وایمیستی؟
من:من با تو نه جایی میام نه کاری دارم هری
شایان:خفه شو جنده
من:خار مادرته
شایان:حالا هی میخوام دست روت بلند نکنم با ملایمت رفتار کنم خودت یه کاری میکنی
شایان:دلم واس بدنت تنگ شده
من:خفه شو
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۱۷.۸k
۱۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.