p17
ته:رسیدیم
ب:باش فقط تهیونگ...
ته:بله
ب:اممم امرکز با جیمین میرم ببرون ساعت ۹ اینجا باش ممنون
ته:اوک
ب:خدافض
ته:سرشو تکون مییده و میره
ب:بی ادب
ب:رفتم خونه دیدم جیسا نشسته داره به تلوزیون نگاه میکنه اونم فیلممورد علاقه من ...ایش
ج:سلاااامممم
ب:سلام
بابا:دخترا بیاین غذا بخوریم
ب،ج:چشم
بابا:دخترم جیسا پات چطوره
ج:خوبم بابایی
بابا:خدا رو شکر
ب:بابا
بابا:بله
ب:منم دستم شکسته...هیج دیدی؟
بابا:اههه ببخشید دخترم ندیدم
ب:(لبخند تلخ)
بابا:شنیدممیرین اردو
ج:بله بابا میگم بابا تهیونگم ببریم؟
بابا:نمیدونم از خودش بپرسین
ب:فک نکنم بره
ج:میره
ب:نمیره
ج:میرههههه
ب:نمیرهههههه
ج:میرهههه
ب:نمیرهههه
بابا:بسه
ب،ج:.....
بعد غذا:
ب:علو جیمین بیا پارک ....میبنمت
جیمین:اوک
ب:
رفتم پایین داشتم میرفتم بیرون که بابام صدام کرد
بابا:کجا؟
ب:میرمپیش جیمین
بابا:با جیمین نسبتی داری؟
ب:نه...خدافض
بابا:بهسلامت
ب:
رفتم جیاط هرجارو گشتم تهیونگ نبود ب:وا گفته بودم ۹ اینجا باش
ته:اینجام دیگه
ب:
برگشتم سمتش
ب:ندیدمت
ته:الان که دیدی ...سوارشو
ب:باشه
ب:نشسته بودیم که کریستال پیام داد
ک:داری میری پیشش؟
ب:اره
ک:میدونی دیگه چه کار کنی
ب:اره
ک:موفق باشی
ب:ممنون
ب:ته میری پارک ...(هرچی دوست دارین)
ته:باشه
ب:
رسیدیم پیاده شدم برگشتم یمت ماشین و گفتم ته نیاد اونم قبول کرد رفام سمت نیمکت دیدمجیمین رو اون نشسته
جیمین:سلام چطوری
ب:سلام مرسی
جیمین:خب جوابت چیه
ب:جیمین....
جیمین:خب
ب:اه...جیمین من تو رو دوست ن(که پیامی بهش میاد)
ب:
پیام رو باز کردم دیدم که جیسا بغل تهیونگ داره اونو می.ب.و.س.ه یعنی یعنی..تهیونگم دوسش داره
جیمین:دوسمنداری نه؟
ب:
سرمو بالا اوردم
ته:
تو ماشین بودم ولی دلمشور میزد رفتم یمتشون پشت یه درخت ایستادم تا یه پیزی شد حمله کنم ولی پسره گف که دوسم نداری نه؟.....یعنی عشقشه؟ایششش به من چه ولی حتما رد نیده چون اون یه ...که با جوابش ته شکه میشه
ب:نه جیمین..دو دو دوست دارم
جیمین:و واقعااااا(با جیغغغغغغغغ)
اونیکی رو هم میزارم
ب:باش فقط تهیونگ...
ته:بله
ب:اممم امرکز با جیمین میرم ببرون ساعت ۹ اینجا باش ممنون
ته:اوک
ب:خدافض
ته:سرشو تکون مییده و میره
ب:بی ادب
ب:رفتم خونه دیدم جیسا نشسته داره به تلوزیون نگاه میکنه اونم فیلممورد علاقه من ...ایش
ج:سلاااامممم
ب:سلام
بابا:دخترا بیاین غذا بخوریم
ب،ج:چشم
بابا:دخترم جیسا پات چطوره
ج:خوبم بابایی
بابا:خدا رو شکر
ب:بابا
بابا:بله
ب:منم دستم شکسته...هیج دیدی؟
بابا:اههه ببخشید دخترم ندیدم
ب:(لبخند تلخ)
بابا:شنیدممیرین اردو
ج:بله بابا میگم بابا تهیونگم ببریم؟
بابا:نمیدونم از خودش بپرسین
ب:فک نکنم بره
ج:میره
ب:نمیره
ج:میرههههه
ب:نمیرهههههه
ج:میرهههه
ب:نمیرهههه
بابا:بسه
ب،ج:.....
بعد غذا:
ب:علو جیمین بیا پارک ....میبنمت
جیمین:اوک
ب:
رفتم پایین داشتم میرفتم بیرون که بابام صدام کرد
بابا:کجا؟
ب:میرمپیش جیمین
بابا:با جیمین نسبتی داری؟
ب:نه...خدافض
بابا:بهسلامت
ب:
رفتم جیاط هرجارو گشتم تهیونگ نبود ب:وا گفته بودم ۹ اینجا باش
ته:اینجام دیگه
ب:
برگشتم سمتش
ب:ندیدمت
ته:الان که دیدی ...سوارشو
ب:باشه
ب:نشسته بودیم که کریستال پیام داد
ک:داری میری پیشش؟
ب:اره
ک:میدونی دیگه چه کار کنی
ب:اره
ک:موفق باشی
ب:ممنون
ب:ته میری پارک ...(هرچی دوست دارین)
ته:باشه
ب:
رسیدیم پیاده شدم برگشتم یمت ماشین و گفتم ته نیاد اونم قبول کرد رفام سمت نیمکت دیدمجیمین رو اون نشسته
جیمین:سلام چطوری
ب:سلام مرسی
جیمین:خب جوابت چیه
ب:جیمین....
جیمین:خب
ب:اه...جیمین من تو رو دوست ن(که پیامی بهش میاد)
ب:
پیام رو باز کردم دیدم که جیسا بغل تهیونگ داره اونو می.ب.و.س.ه یعنی یعنی..تهیونگم دوسش داره
جیمین:دوسمنداری نه؟
ب:
سرمو بالا اوردم
ته:
تو ماشین بودم ولی دلمشور میزد رفتم یمتشون پشت یه درخت ایستادم تا یه پیزی شد حمله کنم ولی پسره گف که دوسم نداری نه؟.....یعنی عشقشه؟ایششش به من چه ولی حتما رد نیده چون اون یه ...که با جوابش ته شکه میشه
ب:نه جیمین..دو دو دوست دارم
جیمین:و واقعااااا(با جیغغغغغغغغ)
اونیکی رو هم میزارم
۲۳.۹k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.