پارت ۵ شتو و ا/ت
رفتی اتاقت تکالیفتو تموم کردی و خوابیدی صبح که بیدار شدی کاراتو کردی و با باکوگو رفتید اکادمی امروز میخواستی یکم با شتو تنها باشی پس زنگ که خورد بهش پیشنهاد دادی برین تو حیاط قدم بزنید حرف بزنین
شتو ویو
..............................................................
زنگ خورد و ا/ت اومد پیشم و ازم خواست تا باهم یکم قدم بزنیم اولش سکوت کرده بود ولی بعدش شروع به صحبت کرد
.............................................................
ا/ت : (شتو سان میخواستم یه چیزی بهت بگم..... ام خب من میخوام دوباره مثل قدیم بهم نزدیک تر بشیم خب میدونی که چی میگم ...)
شتو :(اره مشکلی نداره ولی منظورت از مثل قدیم چی بود )
ا/ت :(ام خب یعنی پیش هم بودیم باهم بیرون میرفتیم و اینا )
شتو :(باشه عا راستی ا/ت....... ها زنگ خورد بیخیال زنگ بعدی بهت میگم حرفمو )
و لبخند کوتاه و کوچولو زد و رفتید سر کلاس معمولا با شوتو رابطه ی خاصی نداشتید و فقط باهم درد و دل میکردین و برای اینکه شما با دقت به حرفاش گوش میدی ازتون خوشش میاد ولی نمیدونه اسم این حسی که به تو داره چیه فکر میکنه عادیه بالاخره بعد یه ریاضی خسته کننده زنگ خورد و رفتید نهار تو شوتو رفتید روی یک نیمکت ولی باکوگو هم اومد پیشت بدون اینکه اجازه بگیره
عصبانی شدی و بهش گفتی( هی اول اجازه میگیرن بعد میان )
اونم جوابتو داد :(تو اجازه هم ندی میشینم چون نمیخوام با دوقطبی تنها باشی )
سعی کردی باکوگو رو هل بدی پایین از نیمکت ولی نه تاثیر داشت نه چیزی ولی شوتو وقتی تورو دید که داری آنقدر کیوت تلاش مبکنی خندید گفت( اشکال نداره بزار بمونه حرف مهمی نداشتم بعدا بهت میگم )
باکوگو که شنید شوتو گفت بعدا بهت میگم عصبی تر شد و گفت (هویی تو چی داری که میخوای به خواهر من بگی ) [البته با صدا آروم فقط لحنش یکم تند بود ]
تو هم به باکوگو گفتی :(شاید بخواد درد و دل کنه به تو چه آخه )
همین طور که داشتی با باکوگو بحث میکردی مودوریا اومد اجازه گرفت که پیش شما باشه که خب گزاشتین بیاد هنوز داشتین بحث میکردین که میدوریا گفت (ام بچه ها خواهش میکنم فعلا نهارتونو بخورید بعدا دربارش آروم تو خونه صحبت کنین به نظرم )
تو حرف میدوریا رو تایید کردی ولی باکوگو همین طور داشت فقط تند تند غذا شو میخورد
_______________________________________________________________________________
اگه بد شد ببخشید چون اصلا حوصله نداشتم فیک بنویسم ولی گفتم چند وقته هیچ فعالیتی نداشتم:)
ولی بازم گومن
شتو ویو
..............................................................
زنگ خورد و ا/ت اومد پیشم و ازم خواست تا باهم یکم قدم بزنیم اولش سکوت کرده بود ولی بعدش شروع به صحبت کرد
.............................................................
ا/ت : (شتو سان میخواستم یه چیزی بهت بگم..... ام خب من میخوام دوباره مثل قدیم بهم نزدیک تر بشیم خب میدونی که چی میگم ...)
شتو :(اره مشکلی نداره ولی منظورت از مثل قدیم چی بود )
ا/ت :(ام خب یعنی پیش هم بودیم باهم بیرون میرفتیم و اینا )
شتو :(باشه عا راستی ا/ت....... ها زنگ خورد بیخیال زنگ بعدی بهت میگم حرفمو )
و لبخند کوتاه و کوچولو زد و رفتید سر کلاس معمولا با شوتو رابطه ی خاصی نداشتید و فقط باهم درد و دل میکردین و برای اینکه شما با دقت به حرفاش گوش میدی ازتون خوشش میاد ولی نمیدونه اسم این حسی که به تو داره چیه فکر میکنه عادیه بالاخره بعد یه ریاضی خسته کننده زنگ خورد و رفتید نهار تو شوتو رفتید روی یک نیمکت ولی باکوگو هم اومد پیشت بدون اینکه اجازه بگیره
عصبانی شدی و بهش گفتی( هی اول اجازه میگیرن بعد میان )
اونم جوابتو داد :(تو اجازه هم ندی میشینم چون نمیخوام با دوقطبی تنها باشی )
سعی کردی باکوگو رو هل بدی پایین از نیمکت ولی نه تاثیر داشت نه چیزی ولی شوتو وقتی تورو دید که داری آنقدر کیوت تلاش مبکنی خندید گفت( اشکال نداره بزار بمونه حرف مهمی نداشتم بعدا بهت میگم )
باکوگو که شنید شوتو گفت بعدا بهت میگم عصبی تر شد و گفت (هویی تو چی داری که میخوای به خواهر من بگی ) [البته با صدا آروم فقط لحنش یکم تند بود ]
تو هم به باکوگو گفتی :(شاید بخواد درد و دل کنه به تو چه آخه )
همین طور که داشتی با باکوگو بحث میکردی مودوریا اومد اجازه گرفت که پیش شما باشه که خب گزاشتین بیاد هنوز داشتین بحث میکردین که میدوریا گفت (ام بچه ها خواهش میکنم فعلا نهارتونو بخورید بعدا دربارش آروم تو خونه صحبت کنین به نظرم )
تو حرف میدوریا رو تایید کردی ولی باکوگو همین طور داشت فقط تند تند غذا شو میخورد
_______________________________________________________________________________
اگه بد شد ببخشید چون اصلا حوصله نداشتم فیک بنویسم ولی گفتم چند وقته هیچ فعالیتی نداشتم:)
ولی بازم گومن
۶.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.