پارت 6
پارت 6
ویو تهیونگ
امروز حوصله هیچی نداشتم
تصمیم گرفتم به ا/ت زنگ و باهاش قرار بزارم و بهش بگم که دوباره دوست دخترم شه
نمیدونستم قبول میکنه یا نه
پس بهش زنگ زدم
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم دیدم ظهره خواب موندم نتونیستم برم شرکت
توی تراس اتاقم داشتم قهوه میخوردم که گوشیم زنگ خورد تهونگ بود
مکالمهی ا/ت و تهیونگ
الو سلام
_ سلام
خوبی
_ اره مرسی تو خوبی
اره
_ کار داشتی زنگ زدی
اره
میگم میشه امروز بیای کافه .............. (اسم کافه رو گفت)
_ چرا
کارم مهمه اکر کاری نداری بیا
_ باشه ساعت چند
ساعت 8 خوبه
_ اومم اره خوبه
اوکی پس میبینمت
_ اوکی بای
بای
ویو ا/ت
نمیدونم براچی گفت بریم کافه ولی بازم من قبول کردم
ساعت 3 بود داشتم فیلم نگاه میکردم که یهو دیدم ساعت 6 سری بلند شدم رفتم حمام و یه آرایش لایت کردم و یه لباس حالت کرمی بود رو پوشیدم و حرکت کردم سمت کافه
ویو تهیونگ
ا/ت قبول کرد منم سری رفتم حمام و آماده شدم و به سمت کافه حرکت کردم
ویو تهیونگ
امروز حوصله هیچی نداشتم
تصمیم گرفتم به ا/ت زنگ و باهاش قرار بزارم و بهش بگم که دوباره دوست دخترم شه
نمیدونستم قبول میکنه یا نه
پس بهش زنگ زدم
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم دیدم ظهره خواب موندم نتونیستم برم شرکت
توی تراس اتاقم داشتم قهوه میخوردم که گوشیم زنگ خورد تهونگ بود
مکالمهی ا/ت و تهیونگ
الو سلام
_ سلام
خوبی
_ اره مرسی تو خوبی
اره
_ کار داشتی زنگ زدی
اره
میگم میشه امروز بیای کافه .............. (اسم کافه رو گفت)
_ چرا
کارم مهمه اکر کاری نداری بیا
_ باشه ساعت چند
ساعت 8 خوبه
_ اومم اره خوبه
اوکی پس میبینمت
_ اوکی بای
بای
ویو ا/ت
نمیدونم براچی گفت بریم کافه ولی بازم من قبول کردم
ساعت 3 بود داشتم فیلم نگاه میکردم که یهو دیدم ساعت 6 سری بلند شدم رفتم حمام و یه آرایش لایت کردم و یه لباس حالت کرمی بود رو پوشیدم و حرکت کردم سمت کافه
ویو تهیونگ
ا/ت قبول کرد منم سری رفتم حمام و آماده شدم و به سمت کافه حرکت کردم
۴۸.۳k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.