اما عزیزجانم؛ ما اشناترین غریبه های زندگی هم محسوب میشویم

باوجود لوکیشن هایی که کیلومترها فاصله را به رخ میکشد ،
حرف زدن با جانی که درگرو من نیست و کیلومترها دور تر پرتاب شده ،
سخت است
راستش را بخواهی زیادی هم سخت است
شاید گاهی غیرقابل تحمل هم میشود
اما ازتو ،
برای تو ،
و به خاطر تو ،
نوشتن را به طور معناداری ، معنا میدهد
هربار میان واژه ها
جنون نوشتن دست و پای قلمم را به هرسمتی کشید،
و من غرق شدم لابه لای مبدا و مقصدی به اسم تو.
هربار پای دلم تا خفگی از اوار نبودنت پیش رفت
اما دست از دلدادگی برنداشت.
جنون ندارم
اما جنون وار برایت نوشتم
جنون وار حرف زدم
و جنون وار عاشقی کردم
به گمانم من زاده شدم تا خط ابطلالی باشم
برای جنسیت مجبون ، فرهاد و امثال آنهایی که مرد بودند و مردانه خواستند
برای عاشقانی که جنون وار معشوقشان را عاشقی کردند
من زاده شدم که زنانه وار تورا بخواهم و مردانه وار بمانم
به گمانم مجنون و فرهاد هم میتوانند جنس زن باشد
میتوانند امثال من باشند.
من زنانگی هایم را به هرسویی کشیدم
حتی اگر اثبات آن باشد که مردانه خواستمت

#سِودا
#خودم_نوشته
#دلنوشته
#برای_تو
▪︎ - ³تیرماهِ¹⁴⁰¹ - ▪︎
²².⁴⁴