نوشیدن خون قرمز
ممنون که شرطا رو رسوندید🤍
🩸𝐃𝐫𝐢𝐧𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐫𝐞𝐝 𝐛𝐥𝐨𝐨𝐝🩸
(𝐏𝐚𝐫𝐭 15 )
تا خواستم از در برن بیرون که یهو یه چیز محکم و سفت خورد به سرم و جیغ زدم و افتادم زمین و دیگه چشمام سیاهی رفت و نفهمیدم چی شد......
ویو تهیونگ
تقریبا ات خیلی وقته رفته بود و نگرانش شدم و رفتم تا ببینم کجاست..... وقتی رفتم دیدم که ات نیستش و همه جا رو دنبالش گشتم ولی خبری ازش نبود.... خیلی نگران شده بودم و رگ های گردنم زده بود بیرون ولی به جنی و جونگ کوک نگفتم که مراسمشون بهم نخوره و با بقیه یعنی جیمین و شوگا و نامجون رفتم حیاط و بهشون گفتم.....
جیمین: خب زنگ بزن بهش....
تهیونگ: جواب نمیده جیمین جواب نمیده.... ( با عصبانیت)
شوگا: چطوری دوربین های مدار بسته رو چک کنیم؟!....
نامجون: اره..... بیاین دنبالم ....
( نامجون و بقیه رفتن به یه اتاقی که تموم سیستم عروسی و دوربین اونجا بود و دوربین رو چک کردن و تهیونگ همه چی رو دید و انقد عصبانی بود که کم مونده همرو بکشه....)
تهیونگ: اون کی بود..... کی اینکارو کرد..... کییییی ( با داد و عصبانیت)
شوگا: تهیونگ اروم باش.... بهت قول میدم امشب پیداش کنیم..... نفس عمیق بکش اروم باش....
تهیونگ: ( نفس عمیق کشید ولی اونقدری اروم نشده بود....) .... خیلی خب.... نامجون خودت کارتو میدونی....
نامجون: اوکیه....
( خب در واقع نامجون یه هکر حرفه ای بود و میتونست از راه دوربین ها ادرس ات رو پیدا کنه..... منظورم دوربین های عروسی و بقیه خیابون ها.....)
تهیونگ: تا امشب پیداش کن....
نامجون: باشه 1 ساعت بهم وقت بده....
جیمین: من برم به جونگ کوک بگم بیاد....
تهیونگ: باشه....
( مراسم تموم شده بود و اعضا همشون تو خونه جونگ کوک جمع شده بودن و داشتن نقشه میکشیدن ولی جنی خوابیده بود و چیزی خبر نداشت....)
ات ویو
به زور چشمامو باز کردم و سرم گیج میرفت و انگار ضربه ی بدی بهش خورده و چشمامو باز کردم دیدم تو یه اتاقی هستم و دست پاهام و دهنم بسته بود و از سرم خون میومد..... که یهو یه نفر وارد اتاق شد.....یه زن همراه چند مرد هیکلی و ترسناک وارد اتاق شدن و زنه پوزخند زد و اومد جلوم نشست....
ادامش تو کامنتا....
🩸𝐃𝐫𝐢𝐧𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐫𝐞𝐝 𝐛𝐥𝐨𝐨𝐝🩸
(𝐏𝐚𝐫𝐭 15 )
تا خواستم از در برن بیرون که یهو یه چیز محکم و سفت خورد به سرم و جیغ زدم و افتادم زمین و دیگه چشمام سیاهی رفت و نفهمیدم چی شد......
ویو تهیونگ
تقریبا ات خیلی وقته رفته بود و نگرانش شدم و رفتم تا ببینم کجاست..... وقتی رفتم دیدم که ات نیستش و همه جا رو دنبالش گشتم ولی خبری ازش نبود.... خیلی نگران شده بودم و رگ های گردنم زده بود بیرون ولی به جنی و جونگ کوک نگفتم که مراسمشون بهم نخوره و با بقیه یعنی جیمین و شوگا و نامجون رفتم حیاط و بهشون گفتم.....
جیمین: خب زنگ بزن بهش....
تهیونگ: جواب نمیده جیمین جواب نمیده.... ( با عصبانیت)
شوگا: چطوری دوربین های مدار بسته رو چک کنیم؟!....
نامجون: اره..... بیاین دنبالم ....
( نامجون و بقیه رفتن به یه اتاقی که تموم سیستم عروسی و دوربین اونجا بود و دوربین رو چک کردن و تهیونگ همه چی رو دید و انقد عصبانی بود که کم مونده همرو بکشه....)
تهیونگ: اون کی بود..... کی اینکارو کرد..... کییییی ( با داد و عصبانیت)
شوگا: تهیونگ اروم باش.... بهت قول میدم امشب پیداش کنیم..... نفس عمیق بکش اروم باش....
تهیونگ: ( نفس عمیق کشید ولی اونقدری اروم نشده بود....) .... خیلی خب.... نامجون خودت کارتو میدونی....
نامجون: اوکیه....
( خب در واقع نامجون یه هکر حرفه ای بود و میتونست از راه دوربین ها ادرس ات رو پیدا کنه..... منظورم دوربین های عروسی و بقیه خیابون ها.....)
تهیونگ: تا امشب پیداش کن....
نامجون: باشه 1 ساعت بهم وقت بده....
جیمین: من برم به جونگ کوک بگم بیاد....
تهیونگ: باشه....
( مراسم تموم شده بود و اعضا همشون تو خونه جونگ کوک جمع شده بودن و داشتن نقشه میکشیدن ولی جنی خوابیده بود و چیزی خبر نداشت....)
ات ویو
به زور چشمامو باز کردم و سرم گیج میرفت و انگار ضربه ی بدی بهش خورده و چشمامو باز کردم دیدم تو یه اتاقی هستم و دست پاهام و دهنم بسته بود و از سرم خون میومد..... که یهو یه نفر وارد اتاق شد.....یه زن همراه چند مرد هیکلی و ترسناک وارد اتاق شدن و زنه پوزخند زد و اومد جلوم نشست....
ادامش تو کامنتا....
۷.۰k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.